چکیده:
از نگاه محمدحسین طباطبایی ، حقیقت عدل همـان مسـاوات و موازنـه بـین امـور است ، به طوری که هر چیزی در جایگاهی که استحقاق آن را دارد، یعنی در جایگاه شایسته اش ، قرار گیرد. ایشان عدل را مساوق و ملازم با حسن می دانند و از طرفی در تفسیر المیزان افعال الاهی را مبتنی بر حسن و قبح عقلی قرار داده انـد. پـس از نگاه ایشان اوامر و نواهی الاهی مبتنی بر عدل نیز هست . برای اثبات عدل الاهـی در کتب فلسفی و کلامی به براهین عقلی و نقلی متعددی تمسک شده که در ایـن مقاله می کوشیم به بررسی برخـی از بـراهین عـدل الاهـی بپـردازیم ، کـه از نظـر طباطبایی می توان در جهت اثبات عدل الاهی از آنها بهره جست ؛ براهینی از قبیـل واجب الوجود بالذات بودن خداوند، برهان صدیقین ، و برهان عنایت .
خلاصه ماشینی:
"وی در این کتاب به دو برهان اشاره کرده است ؛ یکی از راه خود ذات و واقعیت هستی که صفات خداوند را نیز اثبات می کند؛ یعنی برهان صدیقین به بیـان و تقریـری کـه خـود از برهـان دارد و دیگری همان استدلالی که در نهایه الحکمه ذکر کـرده و آن ایـن اسـت کـه کمـالات وجـودی ممکنات ناشی از علل خود است و سلسله علل منتهی به واجب الوجود می شود و از طرفـی چـون معطی شی ء فاقد آن شی ء نمی تواند باشد، بنابراین خداوند واجد تمام اوصاف و کمـالات وجـودی است .
٢. نقد استدلال مبتنی بر عنایت به نحو انی در اثبات عدل الاهی همان گونه که روشن است ، طباطبایی در این استدلال از برهان انـی اسـتفاده کـرده ، در اینجـا از مشاهده روابط جاری در نظام هستی ، که معلول است ، به عنایت و در نتیجه عدل الاهی پی برده شده ، به این معنا که با دقت در روابط بین موجودات و توجه و دقت نظـر در تمـام خصوصـیات و ویژگی های آنها که باعت شگفتی انسان می شود درمی یابیم که در این عالم هر چیزی در جایگاه مناسب خویش قرار گرفته ، بنابراین ، نظام بر پایه اتقان و استواری خلق شده و این همان عـدل و حکمت خداوند است ."