چکیده:
هرچند نزد افلاطون نظریة منسجمی دربارة مسئلة شر دیده نمیشود، اما در آثار او پارههایی هست که برای افلاطونیان بعدی، دستمایهای برای بسط و پرورش چنین نظریهای شد. پروکلوس، برجستهترین فیلسوف مکتب نوافلاطونی متأخر است که نظریهاش به دیدگاه مرجع نوافلاطونیان دربارة مسئلة شر بدل شد. وی در مواجههای انتقادی با پیشینیانش میکوشد که شرح و تبیینی وحدتانگار از اشارات افلاطون به مسئلة شر ارائه دهد. بر اساس تبیین وی مراتب عالی هستی، خیر و فقط علت خیرند. شر واقعیتی ضروری است اما تنها به نحو نسبی، جانبی، بالعرض و آویخته به خیر تحقق دارد و تنها در مرتبة باشندگان جزئی یافت میشود. هستی بالعرض شر، علت وجودبخش ندارد بلکه پیداییاش به سبب ناهماهنگی افعال نیروهای متعدد موجود مرکب جزئی است. آویختگی و آمیختگی هستی شر به خیر چنان است که به رغم ضدیتش با خیر، در تحقق خیر کل مشارکت دارد و از این رو با عنایت و فاعلیت مطلق الهی قابل جمع است.
خلاصه ماشینی:
١) عبارات مرجع در آثار افلاطون نخستين پاره را از کتاب دوم جمهوري نقل ميکنيم ، آنجايي که سقراط دربارة الگو يا قالبهايي بحث ميکند که شاعران به هنگام سخن گفتن دربارة خدايان بايد از آنها پيروي کنند: پ ١- بنابراين از آنجايي که خدا خير است ، بر خلاف آنچه تودة مردم ميگويند، علت همۀ چيزهايي که براي آدميان رخ ميدهد نيست بلکه علت اندکي از آنهاست زيرا در مقايسه با بديهايي که به ما ميرسد، خوبيها بسيار اندکاند.
پروکلوس بر اساس اين قطعات ، مسئلۀ شر را به چند مسئلۀ فرعي تجزيه و تحليل ميکند و تبيين آن را به عنوان يک مسئلۀ واحد، بر تبيين گام به گام اين مسائل مبتني ميسازد: ١) تبيين اينکه خدا يا خدايان تنها علت خوبيهايند و به هيچ وجه علت شرور، خواه شرور طبيعي خواه شرور اخلاقي نيستند؛ ٢) تبيين جايگاه شرور در سلسله مراتب هستي؛ ٣) تبيين نحوة وجود و چيستي شرور؛ ٤) ايضاح معناي «علت داشتن » شرور بر اساس نحوة وجودي آنها؛ ٥) تبيين چگونگي نسبت يافتن شرور با مرتبۀ الهي، به ويژه با عنايت و فاعليت الهي.
(١٠١ ,١٥-١٣ ,٥-٤ :١٩٧١ ,Proclus) اما با تصديق اينکه خير محض يگانه علت نخستين «همه چيز» است ، و با در نظر گرفتن اينکه خير محض علت هيچ شري نيست و فقط موجد خير است ، هستي شر چگونه امکان پذير خواهد بود؟ ٣) جايگاه شرور در سلسله مراتب هستي به نظر ميرسد چشم انداز وحدت انگار در تبيين امکان وجود شر با دشواري پيچيده اي روبه رو ميشود.