چکیده:
امانوئل لویناس با رویکرد پدیدارشناسانه خود، مسئولیت من در قبال دیگری را به مثابه بنیان اخلاقی بودن قلمداد میکند و بشریت را فرامیخواند تا به مسئولیت نامتناهی و بیواسطه خود اهتمام ورزد. مسئولیت اخلاقی، گشودگی و پروای هر من نسبت به دیگری یا دیگرانی است که شرط استعلای من میباشند. مسئولیتپذیری یا پاسخگویی، دلالت بر انفعال من از خطاب و فرمان دیگری دارد. سوژه اخلاقی لویناس همانند فاعلشناسای تاریخ فلسفه غربی فعال و سلطهجو نیست. من با سلطهجویی خود همواره کوشیده است که دیگری یا غیر را در ذیل تمامیتی کلی و عقلانی منقاد خود سازد. از این رو، خصومت و جنگ میان امر خودی و ناخودی درگرفته است. لویناس، گشایش گره کور این خصومت را به منزله انفعال ذاتی سوژه اعلان میکند و بر آن است که حساسیت اگزیستانس بشری، در پاسخ منفعلانه به فرمان دیگری قوام مییابد. مسئولیت اخلاقی من در قبال دیگری، ساختار منفعل سوژهای را منکشف میسازد که پیش از این خود را با عمل و فعالیت ژرف آگاهی بازمیشناخت. در این مقاله، مسیر لویناس در زدودن غبار فعالیت خودمحور و سلطهجویانه از چهره سوژه عصر مدرن با مدد جستن از واژگان استعاری چون«جانشینی»و «گروگان»-که بر وجه مبالغهآمیز انفعال و پذیرندگی دلالت میکنند ترسیم خواهد گشت.
خلاصه ماشینی:
لويناس ، گشايش گره کور اين خصومت را به منزله انفعال ذاتي سوژه اعلان ميکند و بر آن است که حساسيت اگزيستانس بشري، در پاسخ منفعلانه به فرمان ديگري قوام مييابد.
مادري در اين معنا شبيه آن چيزي است که لويناس خود توصيف ميکند: «مادري، که حامل بودن تمام عيار است ، حتي مسئوليت در قبال تعذيب شکنجه گر را نيز بر عهده ميگيرد»(٧٥ ,Ibid).
لويناس با تأکيد بر اين که «مسئوليت به فراسوي هستي رهسپار است »، قصد دارد آسيب پذيري خود را در قالب صفاتي چون صدق و صفا(صراحت (frankness) و رنج (suffering) بيـان کنـد؛ صـفاتي که «انفـعالي منفـعل تر از هر انـفعال اند»(١٥ ,١٩٩١ ,Levinas).
در اين سطح از پاسخگويي، من بايد به جاي ديگري در مقام جانشين پاسخي براي فرد ديگر و مسئوليت هايش آماده داشته باشد(١٩ ,٢٠٠٦ ,Hutchens).
لويناس ، جانشيني را «فرد-به جاي-ديگري(one-for-the-Other)» تعبير ميکند و معتقد است «به جاي» در اين عبارت مسئوليت فزاينده اي را ابلاغ ميکند که دامنه خود را حتي به کساني که براي من آشنا نيستند نيز گسترش ميدهد.
جانشيني صرفا حالت روانشناسانه ترحم يا شفقت نيست بلکه خود را به جاي ديگري نهادن در اداي مسئوليت او در قبال ديگران است .
گروگان (hostage) بودن من به جاي ديگري بدل ناپذيري من به مثابه جانشين ديگري -در مقام غير مطلق - آموزه اساسي لويناس در باب مسئوليت اخلاقي است .
آلفنزو لينگيس (Alphonso Lingis)-در مقدمه اي که بر ترجمه انگليسي کتاب ماسوي هستي نوشته - مسئوليت اخلاقي را بر اين مبنا تبيين ميکند: اين مسئوليت نه تنها دربرگيرنده «إهداي مايمـلک من به ديگري» است بلکه «جوهر[يا زيرنهاد]خود را به دست ديگري سـپردن » را نيز شامل ميشود(xiii ,١٩٩١ ,Levinas).