چکیده:
فلسفهی اخلاق شامل سه حوزهی فرااخلاق، اخلاق هنجاری و اخلاق کاربردی است. فایدهگرایی یکی از دیدگاههای مهم مطرح در حوزهی اخلاق هنجاری است که معیار درستی اعمال انسان را بر سود و زیان پیامدهای آن و یا به عبارتی بر میزان خوشبختی ایجاد شده برای همهی افرادی که تحت تأثیر آن فعل قرار دارند، مبتنی میسازد. فایدهگران خود به دو گروه عملمحور و قاعدهمحور تقسیم میشوند. دستهی نخست به میزان خیر یا خوشبختیای که هر عمل در یک موقعیت خاص ایجاد میکند توجه کرده و گروه دیگر به میزان خیر یا خوشبختی که یک اصل یا قاعده به همراه دارد نظر دارند. جی.جی.سی اسمارت یک پراگماتیست و حامی فایدهگرایی عملمحور است. در این نوشتار کوشیدهایم که پس از بیان اصول مورد قبول فایدهگرایان برخی از اشکالات مطرح شده به مسأله محاسبهی پیامدهای اعمال را مورد بررسی قرار داده و پاسخهای ارائه شده از سوی اسمارت به آنها را بیان کنیم. اسمارت برای پاسخگویی به این انتقادات به جای محاسبهی پیامدها از مقایسهی دو «وضعیت کلی» سخن به میان میآورد و با این کار صورت مسأله را پاک میکند. وی میکوشد تا با تمایز میان دو نوع محاسبه یعنی محاسبهی پیامدهای یک عمل و ارزیابی و محاسبهی اعمال ممکن پیشرو و همچنین با توسل به مثال «امواج آبگیر» و نیز توسل به «قواعد سرانگشتی» برای مواردی که ضرورت توسل به قواعد احساس میشود، به کلیهی انتقادات وارد شده بر محاسبه در فایدهگرایی پاسخ دهد.
خلاصه ماشینی:
فايده گرايي يکي از ديدگاه هاي مهم مطرح در حوزه ي اخلاق هنجاري است که معيار درستي اعمال انسان را بر سود و زيان پيامدهاي آن و يا به عبارتي بر ميزان خوشبختي ايجاد شده براي همه ي افرادي که تحت تأثير آن فعل قرار دارند، مبتني ميسازد.
در اين نوشتار کوشيده ايم که پس از بيان اصول مورد قبول فايده گرايان برخي از اشکالات مطرح شده به مسأله محاسبه ي پيامدهاي اعمال را مورد بررسي قرار داده و پاسخ هاي ارائه شده از سوي اسمارت به آنها را بيان کنيم .
وي ميکوشد تا با تمايز ميان دو نوع محاسبه يعني محاسبه ي پيامدهاي يک عمل و ارزيابي و محاسبه ي اعمال ممکن پيش رو و همچنين با توسل به مثال «امواج آبگير» و نيز توسل به «قواعد سرانگشتي» براي مواردي که ضرورت توسل به قواعد احساس ميشود، به کليه ي انتقادات وارد شده بر محاسبه در فايده گرايي پاسخ دهد .
وي ميگويد با واژه ي "بايد" ما به افعال امر ميکنيم اما در اينجا، من واژه ي "خوب " را براي امر کردن به وضعيت امور(States of Affairs) به کار ميبرم و معتقد است که اگر ما بتوانيم با اطمينان به تمامي پيامدهاي دو عمل الف و ب علم پيدا کنيم و اگر آنها تنها اعمال ممکن پيش روي ما باشند، يک فايده گراي عمل محور اگر گمان کند که مجموع پيامدهاي الف بهتر از ب هستند، امر به انجام الف خواهـد کرد.