خلاصه ماشینی:
"داستان بدون اتخاذ مبنا،دربرابر این پرسش باز میماند که آیا برای زندگی مشترک،عشق قبل از ازدواج لازم است یا خیر و آیا عشقی که بعد از ازدواج،همراه با شناخت به وجود آید،کامل است یا عشقهای پیش از ازدواج؟ حقیقت این است که همچنان که در دیدگاه دینی آمده،راه دل و عقل از یک مسیر نمیگذرد و گاه با طغیان عشق،این دو به تقابل برمیخیزند؛اما درهرصورت،اگر در مسیر عشق دچار تردید و اشتباه شویم،چنین نیست که هیچگونه محاسبهای در کار نبوده است،بلکه در آنجا هم معیارهایی وجود دارد و براساس آن معیارها،محاسبههایی انجام میشود؛اما به دلیل عدم تنقیح، تعمق و بررسی لازم،دچار اشکلال میگردد.
تنها خانوادهء علی رضا با خانوادههای دیگر سریال این است که گرمای محبت و همدلی در روابط اعضای خانواده و فامیل وجود دارد.
هیچ کدام از معماها به دست پلیس گشوده نمیشود و حدسها و گرهگشاییهای داستان نیز از سوی شایان انجام می گیرد و درنهایت،حدس علی رضا و تعقیبوگریزهای اوست که منجر به کشف معمای پیمان و داستان قتلها میشود؛اما نکتهء اساسی این است که اگرچه یک سوم سریال درگیرودار ماجراهای پلیسی است؛اما پلیس نقش اساسی ایفا نمیکند؛زیرا تنها کار او شلیک به پیمان است.
از سوی دیگر،رابطهء یک سالهء علی رضا با آذر بدون محرمیت و عکس انداختن آنها در آتلیه برای عروسی،با آن فیگورهای قابل تأمل و توسط یک عکاس مرد معمولا در خانوادههای مذهبی صورت نمیگیرد و خانوادههایی که دارای این نوع ارتباط هستند،دیگر خود را مذهبی قلمداد نمیکنند."