چکیده:
چکیده دان کیوپیت تلقیای ناواقعگرایانه از خدا و ایمان دینی دارد. او بر این باور است که مفاهیم انسان و خدا در بستری تاریخی شکل میگیرند و ابتنایی بر عقلانیت و مابعدالطبیعه ندارند. از اینرو، بر تحول مداوم این مفاهیم در طول تاریخ اندیشهی دینی تأکید میکند. او بر این باور است که انسان خود ارزشهایش را انتخاب میکند و جهانش را بر این اساس میسازد. بهزعم کیوپیت، گوهر دین احساس معنویتی است که کاملا جنبهی شخصی دارد و از فردی به فرد دیگر تغییر میکند. چشمانداز هر فردی به عالم قوامدهندهی تلقی و فهم آن فرد از ایمان به خدا است. بر این اساس، او عینیت و واقعیت خدا و دیگر مفاهیم اساسی دین را انکار میکند. از سوی دیگر، برایان هبلثویت از معتقدان به واقعگرایی دینی است و کوشیده است ناواقعگرایی کیوپیت را بهتفصیل بررسی و نقد کند. او انتقاداتی بنیادین به ناواقعگرایی دینی وارد میکند که مهمترین آنها نادیده انگاشتن مسألهی صدق و نیز انکار ارزشهای اخلاقی عینی است. هبلثویت ابتدا نقاط ضعف استدلالهای ناواقعگرایانهی کیوپیت و نحوهی روایت او را از سیر اندیشهی دینی در دوران جدید نشان میدهد و سپس، توضیح میدهد که باور به خدای عینی نهتنها با اندیشهی مدرن ناسازگار نیست بلکه جزء ضروری آن است.
Don Cupitt has a Non-Realistic view of God and religious faith. He holds that “human” and “God” are historical concepts which are not dependent on rationality and metaphysics. Hence, he emphasizes on the continuous evolution of these concepts in the history of religious thought. He believes that the man chooses his value himself and makes his world on this selection. In his view, spirituality is the substance of religion and has complete individual and personal characteristics. The perspective of every individual to the world is the foundation of his view and understanding of religious faith. But, Brian Hebblethwaite, who is a defender of religious realism, has tried to critique Cupitt’s Non-Realism in detail. He has some fundamental criticisms about Non-Realism in religion that amongst the most important of them is ignoring the importance of truth and denying the objectivity of moral values. He, at first, distinguishes the defects of Non-Realistic arguments of Cupitt and his version of the procedures of religious thought in modern world and then, explains how believing to objective God is not only consistent with modern thought but a necessary component of it.
خلاصه ماشینی:
"کانت، فیلسوفی که معتقد به تفوق اخلاق بر مناسک دینی بود و آن را برتر از هر چیز دیگری در دین میدانست و حتی وجود خدا را در گرو درک ارزشهای اخلاقی در باطن انسان میدانست،<FootNote No="326" Text=" کانت، ایمانوئل، نقد قوهی حکم، ترجمه عبدالکریم رشیدیان، تهران، نی، 1377ش، ص 433.
اما از نظر هبلثویت، خود اندیشهی پاسکال مثال نقضی بر ادعای کیوپیت محسوب میشود زیرا پاسکال بهرغم برگرفتن موضعی ذهنی، همچنان به خدایی عینی و واقعی که ما را به این جهان فرستاده و ما نسبت به او مکلفایم و نیز به واقعیت و صدق باور به شخص مسیح و تجسد او معتقد بوده است.
هبلثویت اشتباه تحلیل کیوپیت از پاسکال را در این میداند که او بر خود احوال درونی و حالات باطنی فرد تأکید میکند که از طریق قلب و رابطه با مسیح رخ میدهند و اصالت را به این حالات میدهد و غافل از این است که در اندیشهی پاسکال، همهی این حالات واسطهای برای معرفت تجربی به خدایی عینی محسوب میشوند.
آیا اساسا حالت معنوی درونیای که مبتنی بر باور عقلانی نباشد، میتواند چنین قدرتی داشته باشد؟ هبلثویت معتقد است لاادریگری آگاهانهای که یونگ اتخاذ کرده و سخن گفتن از وجود یا عدم خدا را مسکوت گذاشته است، اتفاقا خود دلیلی بر واقعگرایی اوست،<FootNote No="389" Text=" Hebblethwaite, The Ocean of Truth, p.
ایمان واقعگرای هبلثویت هبلثویت در اقیانوس حقیقت کوشیده است تا اولا، به نقد آراء کیوپیت بپردازد و سازگاری نگرش واقعگرایانه را با اندیشهی مدرن و علم جدید نشان دهد و ثانیا، باور به خدای عینی را جوهر مسیحیت معرفی و ضرورت چنین باوری را برای ایمان مسیحی اثبات کند."