چکیده:
وقوع جنگهای داخلی که با بحرانهای انسانی؛ یکی از مهمترین چالشهای امنیتی دوره جدید بینالمللی است. تلفات و خسارات گسترده این جنگها و پیامدهای مهلک انسانی آن همراه با گسترش و توسعه جنبش بینالمللی حقوق بشر با احیای آموزه مداخله بشردوستانه همراه شد. این شکل از مداخله در موارد متعددی بهکار گرفته شده و در طی سالهای اخیر و پس از خیزشهای مردمی در جهان عرب در لیبی نیز مجددا بهکار گرفته شد. در این مقاله در پی پاسخ به این هستین که، چه نسبتی میان آموزه مداخله بشردوستانه و رویه عملی دولتها در انجام آن وجود دارد؟ مداخلات دولتها و سازمانهای بینالمللی تا چه میزان قابلانطباق با مدعیات مداخله بشردوستانه بودهاست؟ یافتهها نشان میدهند که، برغم تغییر در شرایط و بستر معنایی نظام بینالملل و تاثیر آن بر افزایش امکانپذیری این شکل از مداخله، در عمل ملاحظات دیگری باعث شده تا فاصلهای میان آموزه نظری مداخله بشردوستانه و رویه عملی دولتها در تحقق آن وجود داشته باشد. با بررسی چهار مداخله بشردوستانه در سومالی(1992)، رواندا (1994)، عراق (2003) و لیبی(2011) اهداف و انگیزههای مداخلهگران، پیامدهای مداخله، تاثیر منافع ملی بر مداخله و فرایند تصمیمگیری در مورد مداخله فرضیه مقاله مورد بررسی و تایید قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"در نگاه اول، اقدام شورای امنیت برا ی اعطای مجوز کاربرد زور برای حصول اهداف انسانی (حمایت از غیرنظامیان و ایجاد منطقه پرواز ممنوع) بهعنوان نمونهای از اقدام بشردوستانه برای پیشبرد اهداف انسانی، مشروع بهنظر میرسد اما تدقیق بیشتر در فرایند واکنش بینالمللی به بحران لیبی آشکار میسازد که اقدام نظامی انجام شده علیه حکومت قذافی با آنچه که ذیل مداخله بشردوستانه مدنظر است انطباق ندارد و اقدامات بینالمللی از آنچه که در قطعنامه شورای امنیت آمده است فراتر میرود.
الکس بلامی، بر آن است که جنگ 2003 با عراق از این حیث اهمیت زیادی دارد که برای اولین بار گروهی از دولتهای مداخله کننده اقدام خود را با رجوع به پیامدهای انسانی اقداماتی توجیه کردهاند که این اقدامات اساسا بهوسیله علائق و انگیزههای غیر انساندوستانه برانگیخته شده بود (Bellamy, 2004: 217).
تصمیم آمریکا برای مداخله در سومالی نشان میدهد که هر چند شاخصههایی از احساسات جهانوطنگرایانه را میتوان در اعتقادات هنجاری بعضی نخبگان، رسانهها و افکارعمومی مشاهده نمود، اما این مداخله نیز با تعریف جهانوطنگرایانه بیکو پارک، ازمداخله بشردوستانه بهعنوان اقدامی که اساسا ناشی از اشتراکات بشری، ترحم یا نوعدوستی همخوانی ندارد (ویلر و بلامی، 1383: 1076).
بررسی مداخله در سومالی نشان داد که هر چند دولتهای مداخله کننده همواره بر انگارههای جهانوطنگرایانه و احساسات و انگیزههای بشردوستانه بهعنوان عاملی اساسی در تصمیمشان برای مداخله تأکید کردهاند، اما عوامل دیگری نظیر منافع ملی و یا فشار برداشتهای متفاوت در زمینه سیاست خارجی نیز در بعضی از موارد نقشی اساسی در تصمیم آنها برای مداخله داشتهاست."