چکیده:
در زمینه جهانیشدن متفکرین بسیاری قلم زدهاند و نظرات گستردهای در این زمینه مطرح گردیده است. اگر ما بخواهیم بهنحوی شایسته ادبیات جهانیشدن را طرح نماییم، باید دستهبندی نسبتا شفافی از این نظریات ارائه دهیم تا حول محورهای مشخصی ادبیات جهانیشدن را ترسیم کنیم و در دام پراکندهگویی گرفتار نیاییم. اگر این نظریات را پیرامون متغیرهای اصلی مقوم در زمینه جهانیشدن گردهم آوریم، به شکل مناسبی از این دستهبندیها دست یافتهایم. با نگاهی کلی به ادبیات جهانیشدن در مییابیم که غالب مجادلات جامعهشناختی و سیاسی حول محور پنج پروبلماتیک و چالش اصلی ارائه شدهاند: چالش عامگرایی و خاصگرایی، چالش ماهیتی: فرهنگی یا اقتصادی بودن پدیده جهانیشدن، چالش مدرنیسم و پست مدرنیسم ،چالش پروژه، پروسه و پدیده و جهانیشدن و آینده دولت ملی.
خلاصه ماشینی:
"این فردگرایی و فردمحوری تا حدود زیادی نتیجه فرایند جهانیشدن است که با فرو ریختن فضاهای نسبتا بسته اجتماعی-فرهنگی سنتی، امر اجتماعی را رها میکند و هویتسازی را بیش از پیش به مسوولیتی فردی تبدیل مینماید؛ نه تنها دنیای اجتماعی فرد بسیار گسترش مییابد، بلکه مسوولیت او هم در برابر بازسازی خویشتن افزون میشود (گل محمدی، 1386: 251- 262).
(Touraine, 2007) در این زمینه کیت نش، جهانیشدن را فرآیندی چند وجهی دانسته و نشان میدهد که در نتیجه فرآیندهای جهانیشدن، توانایی دولتهای ملی در دست زدن به اقدامات مستقل در اجرای سیاستهای خود محدود شده، کنترل آنها بر کالاها، تکنولوژی و اطلاعات کاهش یافته و حتی اختیاراتشان در تبیین قواعد و قانونگذاری در محدوده سرزمین ملی کاستی گرفته است.
نتیجهگیری پدیده جهانیشدن، امروزه به مسألهای برای ما تبدیل شده است؛ واقعیت این است که در مباحث مرتبط با جهانیشدن، اطلاعات پراکندهای وجود دارد و همین باعث میشود تا جهانیشدن را بهمثابه پرسشی که ناشی از جهل بوده باشد، تلقی نکنیم؛ وجود جهانیشدن و تکوین نوعی آهنگ گسترش یابنده جهانی قابل انکار نیست، اما اینکه چیستی یا چرایی آن، چه میباشد همچنان بیپاسخ مانده است."