چکیده:
مقاله حاضر به «روششناسی اندیشه سیاسی در فلسفه غرب تمدن
اسلامی» اختصاص دارد. فلسفه غرب تمدن اسلامی به اندیشههای
فلسفی در آرا و آثار فیلسوفانی چون ابن طفیل، ابن باجه و ابن رشد
اطلاق میشود. اینان برخلاف متفکران شرق تمدن اسلامی، مانند
ابنسینا، روششناسی ویژهای در حوزه دانش سیاسی داشتند. بنیادی
شرعی برای عقل در حوزه سیاست قائل بودند و در عین حال احکام
شرعی سیاست یا سیاست شرعی را به اعتبار یافتههای عقل برهانی،
حمایت و نقد میکردند. از این حیث نوعی روششناسی معطوف به
«روش تأویل» در فلسفه غرب اسلامی شکل گرفت، که امروزه به
هرمنوتیک اسلامی یا هرمنوتیک ابن رشد معروف است. مقاله حاضر
به توضیح روش شناختی این نظریه و نتایج آن در حوزه دانش سیاسی
پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"44 ابن رشد اضافه میکند: چون فلسفه، فقط موجب شناسایی سعادت عقلی صنف خاصی است، لازم است که آنان علاوه بر حکمت، شرایعی را که قصد تعلیم جمهور عامه دارند، بیاموزند، زیرا اولا، هیچ شریعتی از شرایع نیست که آگاهی بخشی خاصی ویژه حکیمان و آنچه با دیگران مشترک است نداشته باشد، و ثانیا، چون این صنف خاص از مردم، وجود و تحصیل سعادتشان جز با مشارکت صنف عام، تمام نیست، تعلیم اسباب سعادت عامه برای وجود و حیات صنف خاص [فلاسفه] نیز ضروری خواهد بود.
ابن رشد اولا، مبادی شریعت را به مثابه امور الهی فراعقلی ـ فرابشری میپذیرد و ثانیا، میپذیرد که اکثر طرق بیان شرع، خطابی و ناظر به جمهور است، هر چند خواص را نیز از نظر دور نمیدارد، و ثالثا، ابن رشد، شریعت را مبدأ فضایل میداند و هر گونه اخلال در آن، موجب اضرار به وجود انسان و مدینه است؛ بنابراین تلاش در حفظ اعتبار شریعت، از وظایف فیلسوف است، و رابعا، هر چند بخشهایی از نص، نیازمند تأویل است، اما نه همگان قادر به تأویل هستند و نه همه نص، تأویلپذیر است و نه تأویل، قابل افشا برای غیر اهل آن.
روش ابن رشد در حکمت مدنی ابن رشد با تکیه بر مطابقت حکمت و شریعت، از یک سو، و نیز فرمان شریعت بر وجوب حکمت، از سوی دیگر، روششناختی مهمی در فلسفه سیاسی یا حکمت مدنی استنباط میکند: نخست آن که وی بر خلاف فارابی و ابن سینا، نه حکمت عملی را از حضور در جزئیات زندگی مدنی محروم میکند، و نه فقه را جایگزین مطلق حکمت مدنی در جوامع دینی مینماید، و نه عقل فلسفی را از حضور در استنباطات فقهی باز میدارد، بلکه چون حکمت و شرع، معاضد هماند؛ فلسفه مدنی هم به عنوان یک نظام دانایی مستقل برای جامعه شریعتمدار ضرورت دارد و هم برای تأویل و تأثیر در اجتهاد فقیهانه آنان."