چکیده:
حق حیات ازجمله مهمترین حقوق موضوعه برای انسان است که در ادیان الهی و اسناد بینالمللی معاصر موضوعیت مربوط به خود را داشته است. علاوهبر این، حق حیات ازجمله مهمترین اصول حقوق فطری است و دفاع قانونی از این حق و تأمین زیرساختهای امنیتی لازم برای آن از ضروریات اجتماعی تلقی میشود. در ادیان الهی، بهویژه دین اسلام نیز، حق حیات بهمثابة موهبت الهی برای همة انسانها، اعم از زن و مرد، بهرسمیت شناخته شده است و ضمن محکومیت دخترکشی، زن و مرد را از یک نفس شناخته، کشتن به ناحق انسانها را جنایت علیه بشریت معرفی میکند. در دوران معاصر، برخی از نظامهای حقوقی دنیا، ازجمله حقوق جهانی بشر، از دیدگاه غرب کرامت انسانی را، که از جلوههای حق حیات است، در کرامت ذاتی محصور کردهاند و از کرامت ارزشی سخنی به میان نمیآورند؛ حیات انسان را در بعد مادی نگریستهاند و حیات معنوی را نادیده انگاشتهاند. در این مقاله، پس از مرور مستندات حق حیات در اسناد بینالمللی غرب معاصر، با رویکردی تطبیقی به حوزة معنایی موضوع، قلمرو، و دامنة حق حیات برای زنان از دیدگاه اسلام و اسناد بینالمللی مشخص شده، سپس مقایسه و مقابله شده است.
خلاصه ماشینی:
در دوران معاصر، برخی از نظام های حقوقی دنیـا، ازجملـه حقـوق جهـانی بشر، از دیدگاه غرب کرامت انسانی را، که از جلوه های حق حیات است ، در کرامت ذاتی محصور کرده اند و از کرامت ارزشی سخنی به میان نمی آورند؛ حیات انسان را در بعد مادی نگریسته اند و حیات معنوی را نادیده انگاشته اند.
رعایـت حرمـت آن واجـب اسـت و، به واسطة این حرمت ، سلب حیات و محروم کردن انسان از این موهبت الهـی اگـر بـه نـاحق صورت پذیرد، نه تنها حرام است و مستحق کیفر، بلکه چنان شدید و عظیم است کـه گـویی همة انسان ها از حیاتشان محروم شده اند و جنایتی علیه بشریت : «و لا تقتلوا النفس التی حـرم الله الا بالحق » (اسراء: ٣٣) تلقی می شود.
این آیه در مقام آن است که بگوید حقیقت افراد انسان یکی است و تمام آنان با این همه کثرتی که در بین آن ها ملاحظه می شود، از یک اصل اند و از ریشة واحدی منشعب شده ، رو به ازدیاد گذارده اند و این ظاهر آیه که می فرماید: ’و از آن دو زنان و مـردان بسـیاری پراکنده ساخت ‘؛ و همان طور که ملاحظه شد، این مطلب مناسبت ندارد با این که مقصود از نفس واحده و زوجـش ، هـر زن و مـردی باشـد کـه انسـان از آن بـه وجـود مـی آیـد (طباطبایی ، ١٣٦٤: ٤/ ٢٣٢).