خلاصه ماشینی:
"این برداشت را آنچه نویسنده در مقدمه به آن اشاره میکند تأیید میکند: این پژوهش در صدد است نشان دهد که اسلام و مبانی فقهی آن (کتاب، سنت و عقل) نه تنها تعارضی با آزادیهای فردی، مدنی و سیاسی ندارد، بلکه قرنها پیش از غربیان خود منادی و نظریهپرداز آزادی انسان بوده است.
نویسنده حداقل این دو بحث را یکسان گرفته است، اما آیا مباحث فقهی اخص از مبانی دینی نیست؟ در این صورت اجتهادات فقهی و استنباطات دینی میتواند از هم متمایز شود و حتما روش هر یک نیز متفاوت خواهد بود؛ از این روست که میتوان مباحث کلامی و عرفانی را از مباحث فقهی متمایز کرد و همچنین به مباحث فلسفه و فلسفه سیاسی پرداخت، بدون اینکه عرصههای این چهار حوزه را با یکدیگر خلط کرد؛ از این رو مبانی فقهی آزادی که در موارد متعدد نویسنده به آنها اشاره کرده، در شمار مبانی دینی و بهویژه فلسفه سیاسی است و نه مبانی فقهی.
چهارم، تأکید نویسنده در فصل چهارم، یعنی آزادیهای سیاسی، در عنوانهای مورد بحث بیش از هر چیز درباره حق انتخاب کردن است؛ برای مثال در سه عنوان «آزادی انتخاب کردن رهبر»، «آزادی و نقش مردم در تشکیل و اداره حکومت اسلامی» و «آزادی انتخابات»، همه به نحوی به تأسیس حکومت و گزینش حاکمان و نقش مردم در آنها اشاره دارد که در «حق انتخاب» کردن خلاصه میشود.
گرچه در پارهای موارد برخی مطالب در این سه عنوان به صورت مکرر مورد اشاره قرار گرفتهاند و مستندات آنان تقریبا یکی است، اما این طبقهبندی باعث انسجام بیشتر مباحث شده و در نوع خود قابل توجه و ابتکاری است."