چکیده:
ادبیات داستانی معاصر ایران در آغاز قرن بیستم،به دلایل بسیاری تحت تأثیر آثار نویسندگان بزرگ جهان قرارگرفت. در این تأثیرپذیری،نویسندگان روسی سهم عمدهای دارند. از میان نویسندگان روسی، بیش از همه، آثار چخوفکه به زبان فارسی ترجمه شدهاند، مورد توجه قرار گرفتهاند. تأثیر این نویسندةمشهور روسی بر برخی از داستاننویسان بزرگ معاصر، موضوع پژوهشهای زیادی در این زمینهشده است. منصور یاقوتی از جمله داستاننویسانی است که بهنظر میرسد در نگارش یکیاز داستانهای خود با عنوان «گل خاص»، ساختار و مضمون داستان کوتاهی از چخوف را کهبا عناوین «اندوه»، «سوگواری» و «دلتنگی» بارها در ایران ترجمه شده، مورد نظر قرارداده و از آن الگوپذیری داشته است. وجود تشابهات بسیار در این دو داستان، هم ازنظر ساختار و هم از لحاظ مضمون و محتوا، این پرسش را در ذهن ایجاد میکند که آیا یاقوتیدر نگارش داستان خود تحت تأثیر چخوف بودهاست؟ غایت این پژوهش، پاسخ به این پرسشبا استفاده از روش مقایسه و تجزیه و تحلیل و ارائة مشترکات دو داستان از جهات مختلفاست.
خلاصه ماشینی:
وجوه اشـتراک فـراوان در ایـن دو داسـتان، از نظـر برخـی عناصر سازندة آنها این گمان را به ذهن متبادر می کند کـه یـاقوتی داسـتان گـل خـاص را بـه پیروی از داستان دلتنگی چخوف نگاشته است .
بحث و بررسی رئالیسم چخوف و یاقوتی اشاره به مسائل و مشکلات زندگی بشر از جنبه های مختلف و در ابعاد متفـاوت، صـرف نظر از این که در چه برهه ای از زمان و چه محدودهای از جغرافیای جهان قرار گرفته باشند، بـا انگیزههای گوناگونی نظیر طغیان علیه جامعه ای که با بحران ارزشها روبروست و یـا تحریـک حس نوعدوستی در انسان و اصلاح روابط انسانی برای رسیدن به جامعه ای آرمـانی و بـسیاری اهداف دیگر، در حیطة وظایف انسانهای متعهدی است که تمام عمر خود را صـرف خـدمت به مردم و اجتماع عصر خود می کنند.
بنابراین از آغاز تا پایان داستان حالتی تقریبـا ثابت و پایدار از تنهایی و سردرگمی ایونا را می بینیم و این در حـالی اسـت کـه آغـاز داسـتان یاقوتی تقریبا ثابت و یکنواخت است و تصویر روزمرگی زنـدگی نـشان داده شـده اسـت ، امـا ناگهان بحران رخ می دهد و زندگی عموکاظم را دگرگون می کند.
ب. شخصیت پردازی چخوف و یاقوتی هردو نویسندگان رئالیستی اند که شخصیت های اصلی اغلب داستانهای خود را از میان مردم عادی و معمولی که نظیر آنها را مـا هـرروز در اطـراف خـود مـی بینـیم ، انتخاب می کنند و این از ویژگی های نویسندة رئالیستی است که به هیچ وجه لزومی نمی بیند که فـرد مـشخص و غیرعـادی و یـا عجیبـی را کـه بـا اشخاص معمولی فرق دارد، به عنوان قهرمان داستان خود انتخاب کند.