چکیده:
آدمی برای زیستن در جهان نیازمند دلیل است.به تعبیر دیگر «برای» چه هدفی هستیم و باید زندگی کنیم؟ اگر این«برای» نباشد، انسان از جهتدهی به فعالیتهای روزمره خود ناتوان خواهد بود. اماهمة سخن بر سر این است که این «برای» را از کجا میتوان آورد؟ آیا این «برای» درساختار طبیعت نهاده شده و باید آن را جستجو و کشف کرد؟ و یا اینکه این «برای» عینیتینداشته و تنها وابسته به شخص subjective بوده و هر کس باید یک «برای» برای زندگی خود تعریف کند؟ بر ایناساس این سؤال قابل طرح است که آیا معنا امری فراطبیعی است و یا اینکه میتوان باطرد عناصر متافیزیکی، همچنان از معناداری زندگی سخن گفت؟ آلبر کامو یکی از اندیشمندانسدة بیستم است که از منظری ویژه، مسئلة معنای زندگی را مطرح کرده و با منحصر ساختنزندگی در همین زیست جهان، معناداری زندگی را پذیرفته است، که در این مقاله باتوجهبه نظریة اگزیستانسیالیسم و فلسفة پوچی به این موضوع پرداخته خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
اما همة سخن بر سر این است که این «برای » را از کجا می توان آورد؟ آیا این «برای » در ساختار طبیعت نهاده شده و باید آن را جستجو و کشف کرد؟ و یا اینکه این «برای » عینیتی نداشـته و تنهـا وابـسته بـه شخص subjective بوده و هر کس باید یک «برای » برای زندگی خود تعریف کند؟ بر این اساس ایـن سؤال قابل طرح است که آیا معنا امری فراطبیعی است و یا اینکه می توان بـا طـرد عناصـر متـافیزیکی ، همچنان از معناداری زندگی سخن گفت ؟ آلبر کامو یکی از اندیشمندان سدة بیستم است که از منظـری ویژه، مسئلة معنای زندگی را مطرح کرده و با منحصر ساختن زندگی در همین زیست جهان، معناداری زندگی را پذیرفته است ، که در این مقاله باتوجه به نظریـة اگزیستانسیالیـسم و فلـسفة پـوچی بـه ایـن موضوع پرداخته خواهد شد.
بـه عبارت دیگر، چون اخلاق بدون گونه ای از متافیزیک ممکن نیست ، بنـابراین زمـانی کـه کـامو می گوید، بیشتر مرد اخلاق است تا حکیم ، او صرفا این نکته را گوشزد می کند که به متافیزیـک از راه ویژه و با تأکید خاصی نزدیک می شود (کامو ١٣٤٣، ٨) نوئل رابله در این باره می نویسد: آثار کامو نه وعظ تنگ نظرانه ، بلکه شیوة کامل یک زندگی را معرفی می کند (همان).