چکیده:
در این مقاله به بررسی تطبیقی مضمون تسامح نزد مولانا و لسینگپرداختهایم، بدین منظور دو اثر از آنها را ازدیدگاه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی، به مدد روش توصیفی- تحلیلی و با شیوة تحلیلمحتوا مورد مطالعه قرار دادهایم. هر دو اندیشمند بر این باورند که اختلافنظرهایموجود بین افراد، ظاهری است نه بنیادی و در واقع، همة انسانها به دنبال دستیابیبه حقیقتاند. به نظر آنان مشکلاتی همچون ستیز، نابردباری و خونریزی آئینباورانبا یکدیگر، ریشه در ناآشنایی با عقایدشان دارد و راه برونرفت از این بحران راتسامح میدانند. لسینگ در ناتان خردمند از سه دین بزرگ الهی نام میبرد وبه صراحت بر لزوم مدارا با پیروان سایر ادیان تأکید میکند، حال آنکه مولوی در«داستانانگور» عقیده خویش را به شکلی رمزگونه بیان میکند و خواهان مدارابا همة انسانهاست. در واقع، آنها به دنبال ترویج تسامحو تلاش برای فهم دیگراندیشانند، تا بدینگونه صلح را در جهان برقرار سازند.
خلاصه ماشینی:
لسینگ در ناتان خردمند از سه دین بزرگ الهی نام می برد و به صراحت بر لزوم مدارا با پیروان سایر ادیان تأکید می کند، حال آنکه مولوی در «داستان انگور» عقیده خویش را به شکلی رمزگونه بیان می کند و خواهان مدارا با همة انسانهاست .
آیا «داستان انگور» و ناتان خردمند Nathan der Weise مضمونی مشابه دارند؟ به منظور یافتن پاسخ این پرسش ها، نخست با بررسی زنـدگی و افکـار دو نویـسنده، بـه اثبات اعتقاد به تسامح نزد آنها می پردازیم ، سـپس ترکیـب و مـسیر «داسـتان انگـور» و ناتـان خردمند را از نظر می گذرانیم و با مقایسة دو داستان از دیدگاه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقـی به مدد روش توصیفی – تحلیلی و با شیوهی تحلیل محتوا به بررسی شباهت های موجـود بـین آنها می پردازیم .
یکی از منازل این سفر شـهر لیوورنـو بـود کـه در آن نمونـه ای واقعی از همزیستی مسالمت آمیز مسیحیان، یهودیان و مسلمانان در جریان بـود و موجـب شـد لسینگ نیز تساهل را به صورت عینی تجربه کند و تـأثیرات ایـن تجربـه ، الهـامبخـش او بـرای نگارش درام ناتان بوده است (هرش، ١٩٩٣، ١٦٧).
به نظر لسینگ ارزش انسانها در تملک حقیقت نیست ، بلکه در کوشش آنها بـرای نیـل به حقیقت مشخص می شود، چرا که معتقد است ، حقیقت محض تنهـا از آن خداونـد اسـت و انسان فقط می تواند به آن تقرب جوید (همان ١١٩)؛ کسانی که تـصور مـی کننـد بـه آن دسـت یازیدهاند، دست از تلاش می کشند و هرگز آن را به دست نمی آورند (هـارت، ١٩٩٣، ١٨١).
گفتنـی اسـت کـه اگـر چـه لسینگ بر لزوم مدارا با پیروان سایر ادیان تأکید می کند، ولی وی نیز همچون مولوی لازمة ایـن تسامح را دست کشیدن از عقیده خود و از میان برداشتن تفاوتها نمی داند.