چکیده:
یکی از ابعاد مهم شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنتاگزوپری (1944- 1900) نگرة پدیدارشناسی داستان است. گویا این رویۀاثرمورد توجه پژوهشگران داخل و خارج قرار نگرفتهاست. این پژوهش توصیفی- تحلیلی ثابت میکند که شازده کوچولو در واقع کودک فلسفیدرون نویسنده (راوی) است. واکاوی رفتار، گفتار، سازمان ذهنی و شخصیت شازده کوچولوو شخصیتهای همسو و مثبت داستان و تصاویر ثابت میکند که این اثر تحت تأثیر نگرةپدیدارشناسی نگاشته شده است: تأکید بر نیروی طبیعی شناخت کودک، گذر از ظاهر(قشر) وتأکید شازده کوچولو بر پنهان بودن اصل، عدم انطباق دو تصویر کلاه و صندوق با مدلولمورد نظر، نقد آگاهی و توجه دادن خواننده به بازشناسی پدیدههای طبیعی و اجنماعیاز نشانههای این نگرة است. همچنین کنش اهلی کردن، مکانهای نمادین داستان مانندسیاره و ستاره، افریقا، جنگل طبیعی، صحرا، آبادی و تعبیراتی مانند تنهایی نیز تحلیلپدیدارشناختی دارند.
خلاصه ماشینی:
واکاوی رفتار، گفتار، سازمان ذهنی و شخصیت شازده کوچولو و شخصیت های همسو و مثبت داسـتان و تصاویر ثابت می کند که این اثر تحت تأثیر نگرة پدیدارشناسی نگاشته شده اسـت : تأکیـد بـر نیـروی طبیعی شناخت کودک، گذر از ظاهر(قشر) و تأکید شازده کوچولو بر پنهان بودن اصل ، عدم انطبـاق دو تصویر کلاه و صندوق با مدلول مورد نظر، نقد آگاهی و توجه دادن خواننده به بازشناسـی پدیـدههـای طبیعی و اجنماعی از نشانه های این نگرة است .
2- Antoin de Saint Exupery بحث و بررسی پدیدارشناسی چیست ؟ چیستی عالم و پدیدههای آن و نیز مفاهیم انتزاعی و صورتهای ذهنی ، پرسشی بوده کـه همواره در برابر بشر قرار داشته است این که : آیا پدیدهها وجود دارند؟ اگر وجـود دارنـد، آیـا همان و همانگونه اند که به نظر می رسند؟ ادراک و توصیف متفاوت افراد از واقعیت واحد چـه توجیهی دارد؟ پیوند عین و ذهن چگونه است ؟ متفکران تاریخ بشری در این باره تأملات عمیقی کرده و فراخور درک پدیدهها، نظریـاتی دادهاند که یکی از این مکتب ها، پدیدهشناسی یا پدیدارشناسی (فنومنولوژی ) است که مبـانی و چارچوب نظری آن را ادموند هوسرل (Edmunds Husserl) (١٨٥٩- ١٩٣٨) تنظیم کـرد، هـر چند تأملات رنـه دکـارت (١٥٩٦-١٦٥٠) و امانوئـل کانـت (١٧٢٤-١٨٠٤) فریـدریش هگـل (١٧٧٠- ١٨٣١) فرانتس برنتانو (١٨٣٨-١٩١٧) در پدیدآمدن، نقد و گسترش نظـری آن نقـشی بسزا داشته است .