خلاصه ماشینی:
"2. عقلانیت فطری علامه معتقد است: چون از میان همة جانداران انسان را چنین آفریده که در همان اول پیدا شدن و هست شدن خود را درک کند و بداند که او اوست و، سپس، او را به حواس ظاهری مجهز کرده تا به وسیلة آن حواس ظواهر موجودات محسوس پیرامون خود را احساس کند، ببیند و بشنود و بچشد و ببوید و لمس کند و نیز او را به حواسی باطنی چون: اراده، حب، بغض، امید، ترس و امثال آن مجهز کرده تا معانی روحی را به وسیلة آنها درک کند و به وسیلة آن معانی، نفس او را با موجودات خارج از ذات او مرتبط سازد و پس از مرتبط شدن، در آن موجودات دخل و تصرف کند، ترتیب دهد، از هم جدا کند، تخصیص و تعمیم دهد و آنگاه در آنچه مربوط به مسائل نظری و خارج از مرحلة عمل است تنها نظر دهد و حکم کند، و در آنچه که مربوط به مسائل عملی است و مربوط به عمل است حکمی عملی کند، و ترتیب اثر عملی بدهد و همة این کارها را بر طبق مجرایی به انجام میرساند که فطرت اصلی او آن را تشخیص میدهد، و این همان عقل است.
البته، علامه طباطبایی در قلمرو ادراکات اعتباری نیز واقعگراست اما به نحوی غیر از آن نحو که دربارة واقعگرایی در قلمرو ادراکات نظری سخن میراند، زیرا ادراکات اعتباری هر چند به معنای حاکی از واقعیت بودن واقعی نیستند، چون حکایتگری ندارند، ادراکاتی بیهوده و بیمعیار نیستند بلکه هدف و معیار دارند و آن این است که مصالح و منافع واقعی را برای انسان تأمین کنند و زیانهای واقعی را رفع کنند.
علامه طباطبایی عقلانیت نظری را نیز در چارچوب کلی عقلانیت – یعنی هماهنگی با فطرت اصیل و سالم انسانی - برمیشمارد و معتقد است عقل نظری، عقلی است که دربارة حقیقت اشیاء و هستی و نیستی آنها و کیفیت فینفسة آنها ـ با قطع نظر از اینکه در دایرة رفتار انسانی قرار دارد یا نه ـ حکم و داوری میکند."