خلاصه ماشینی:
"بدینسان، چنانکه در هندسة اقلیدسی، همة گزارههای نظری به چند قضیة بدیهی و تعریف ارجاع مییابد، براهین فلسفی اثبات خدا نیز چنین هستند و میتوان آنها را به چند بدیهی ارجاع داد.
ابنسینا در المبدأ و المعاد ابتدا به تعریف واجبالوجود و ممکنالوجود میپردازد، سپس، به نحوی تحلیلی و با قطع نظر از اینکه واجبالوجود در خارج وجود دارد ویژگیهای آن را بر میشمرد و به اثبات آنها میپردازد، چنانکه پارهای از احکام و ویژگیهای موجود ممکن را نیز بررسی میکند.
در گام بعدی، میتوان با استفاده از قضیة (1) که اثباتشده و صدق آن از طریق ارجاع استدلال به بدیهی محرز گردیده است و نیز با مددگیری از اصل امتناع تناقض و تعریف مفاهیم چندگانة واجب بالذات، ممتنع بالذات و ممکن بالذات قضیة دوم را اثبات کرد.
(ضمیمه کردن مقدمه دوم و چهارم) در گام سوم، با استفاده از نتیجة فوق که قضیة دوم است و نیز با استناد به قانون اول ضرورت، یعنی این قانون که اگر ممکن بالذات واجب نباشد، موجود نیست، میتوان به اثبات قضیة سوم پرداخت: قضیة 3.
چنانکه خاطر نشان کردیم، دشوارترین مسئلهای که فراروی این نظام قرار دارد این است که چگونه میتوان آن را بر جهان خارج نیز منطبق دانست؟ به بیان دیگر، با توجه به اینکه قضایایی که ذکر گردید و نیز مقدمات و تعریفهایی که در استدلال برای اثبات آنها استفاده شد تحلیلی است، چگونه میتوان از راه آنها به معرفتی در باب جهان خارج دست یافت؟ میتوان مشکل فوق را تنها با یک گزاره بدیهی، یقینی، تردیدناپذیر و اولیالصدق: قضیة «واقعیتی وجود دارد»، پاسخ گفت."