چکیده:
آلوین پلانیتنگا از مهم ترین چهره های معرفت شناسی اصلاح شده است. مطابق دیدگاه وی، باورهای دینی نیز همچون باورهای حاصل از ادراک حسی، پایه به شمار می آیند؛ درنتیجه، نیازی به توجیه ندارند. اما این دیدگاه لوازمی دارد، ازجمله اینکه می تواند به بنیادگرایی دینی منجر شود. زیرا نظریه پلانتینگا هیچ معیاری درباب محتوای باورهای پایه تعیین نمی کند و شروطی که برای مشروعیت آن تعیین می کند، امکان داخل شدن باورهای بنیادگرایانه را نیز فراهم می سازد. بنابراین، درحالی که غربیان عموما مسلمانان را مروج بنیادگرایی دینی معرفی می کنند، در این مقاله نشان داده شده است که معرفت شناسی اصلاح شده، که برآمده از مسیحیت است، می تواند توجیه کننده بنیادگرایی دینی باشد. بنابراین، جهت اجتناب از اتهام جا بازکردن برای بنیادگرایی دینی، لازم است که معرفت شناسی دینی همچنان جانب قرینه گرایی را فرو نگذارد.
Alvin Plantingais is one of the most outstanding figures in the field of reformed epistemology. According to him، like the beliefs derived from perception، religious beliefs are considered to be fundamental; therefore، they need no justification. However، this viewpoint applies some tools that may be led to religious fundamentalism. Since Plantingas theory does not determine any criteria regarding the content of the fundamental beliefs and the conditions he defines for its legitimization، it also makes the entrance of the fundamental beliefs possible. Therefore، as the western people believe that Muslims are the promoters of religious fundamentalism، this study has indicated that the reformed epistemology which is derived from Christianity can justify the religious fundamentalism. Hence، in order to avoid accusation of expanding the religious fundamentalism، it is necessary for religious epistemology to continue not to abandon evidentialism
خلاصه ماشینی:
"بر همین اساس، در این مقاله با نگاه انتقادی به نظریه باورهای پایة پلانتینگا که اساس معرفتشناسی دینی او را تشکیل میدهد، نشان خواهیم داد که این نظریه میتواند بر نوعی بنیادگرایی دینی دلالت ضمنی داشته باشد؛ بنیادگرایی دینی برآمده از دین مسیحیت که میتواند به هر باور دینیای تعمیم داده شود که از یکسو میل به خردگریزی دارد و ازسوی دیگر توجیهگر رفتارها و کنشهای بنیادگرایانه است.
(Baker, 2007: 8) جیمز بیلبی 2 معتقد است که اساسا کل معرفتشناسی دینی پلانتینگا با هدف توجیه باور مسیحی بهطور خاص شکل گرفته است: (Beilby, 2007: 129) استدلال به سود نتایج ضمنی بنیادگرایانة نظریة باورهای پایه ما بر مبنای آنچه گفته شد، سه استدلال به سود این دعوی مطرح خواهیم کرد که نظریه باورهای پایه دارای دلالتهای ضمنی بنیادگرایانه است: الف) چرا باور به خدا باید باور پایه باشد؟ اینکه چرا باور به خدا باید باور پایه باشد، مورد مناقشات و ایرادات فراوان قرار گرفته است و ایراد کدو تنبل بهترین تقریر این ایراد است.
ب) حس خداشناسی دیدیم که مطابق نظریة معرفت دینی پلانتینگا، اشخاص دیندار، بهگونهای متفاوت با دیگران واجد حسی بهنام حس خداشناسی هستند؛ بهگونهای که خداوند خود را از طریق این حس برای ایشان آشکار میسازد و به این طریق دینداران به خدا باور پیدا میکنند، بدون آنکه از قرائن عقلانی مدد بگیرند، بلکه صرفا بر آنچه که از حس خداشناسی حاصل میشود تکیه میکنند."