چکیده:
نویسنده در این مقاله با اشاره به نقش قصد و اراده در هر عمل حقوقی و
بویژه عقد، به بررسی عقدی که از روی اکراه و بدون رضایت از شخص واقع شود
میپردازد و مباحث خود را در چند محور مطرح میکند: 1) تعریف عقد و آرای
فقها؛ 2) لفظی یا غیرلفظی بودن عقد، که در این خصوص اقوال موافقین و مخالفین را
مطرح میکند. قائلین به غیرلفظیبودن عقد، آن را از امور قلبی میدانند و معتقدند
عقد قائم به قصد و رضایت متعاقدین است؛ 3) بررسی نظریات فقها در مورد اینکه
آیا قصد از شرایط متعاقدین است یا رکن عقد. نویسنده در پایان ادلهای برای بطلان
عقد مکره ارائه میکند.
خلاصه ماشینی:
به علاوه، اگر اصل در عقود تابعیت عقد از قصد و اراده است که همینطور نیز میباشد، به چه دلیل باید وسیله اعلام اراده و کاشف از امر درونی آنقدر اهمیت داشته باشد که در تحقق یا عدم تحقق ماهیت اعتباری دخیل باشد؟ بنای عقلای هر جامعه بر آن است که برای انجام معاملاتشان از شیوههای مختلفی بهره میگیرند و شارع مقدس نیز هیچگونه ردع و منعی در مورد این شیوهها ابراز نکرده است و لذا به چه دلیل بایستی خود را گرفتار چنین مخمصهای کرد؟ در هر صورت آنچه باعث خردهگیری علمای غیرشیعی و جسارت آنان بر مذهب جعفری شده است، همین جمود بر مسائل شکلی میباشد.
» (1) مرحوم علامه خوئی نیز قصد متعاقدین را اصل اولی در تحقق عقد میداند و در این باره میفرماید: «استعمال یک لفظ در معنایش چیزی نیست مگر اظهار مقاصد نفسانی توسط یک مبرز خارجی، خواه جمله باشد و خواه غیر آن.
آیتاللّه بجنوردی در این باره میگوید: «اصولاً عقد به صرف قصد باطنی متعاقدین در مقام ثبوت تحقق پیدا میکند، یعنی همین که اصحاب معامله عزم خود را پیش نفس خود جزم بر وقوع معامله کردند و قصد ایجاد آن را نمودند معامله واقع شده تلقی میشود، البته مادامیکه مبرزی در کار نباشد مورد قبول عقلا نبوده است و اثری بر آن مترتب نیست.
بنابراین از نظر این فقها آنچه مورد قطع است اینکه در عقد مکرَه قصد تحقق مضمون عقد وجود دارد اگرچه آن قصد ناشی از رضایت و طیب نفس نباشد و قول به لزوم تقارن رضایت متعاقدین با زمان عقد، نیز منشأش همین تصور ملازمت بین انتفاء رضایت با انتفای قصدی است که شرط تحقق عقد میباشد.