چکیده:
در این مقاله مسئله تفکر استعاری در نظریه سازمان و توسعه مدیریتی مطرح و در این
راه درباره خطرهای تفکر درچارچوب استعاره هشدار داده می شود. مفهوم سازمان
یادگیرنده در یک چنین بستری مطرح و برخی چالشها و الزامات برای توسعه مدیریتی بحث و
بررسی می شود.
خلاصه ماشینی:
"در تعمیم باز هم بیشتر استعاره ، درک این نکته مشکل نیست که چرا فرد ممکن است ادعا کند که ما باید "برای درک فراگیری سازمانی به نظریه های یادگیری فردی " نگاه کنیم 6"، ص "49.
پرسشی که پاسخ به آن ضرورت پیدا می کند این است که آیا فریبندگی پندار )حاصل از استعاره ( تنهاسرپوشی را تشکیل نمی دهد که به جای درکی ژرفتر از عوامل و فرایندهایی که احتمالادست اندرکار هستند، فقط برداشتی سطحی از آنهاکسب کنیم ؟ تا چه حد می توان فرض کرد که سازمانها از لحاظ ساختار و نقش هم شبیه موجودات زنده هستند و هم باید شبیه آنها باشند؟ ما در تمام اشکال ارتباطی از استعاره ها استفاده می کنیم .
بیتسون در 1972 اصطلاح "یادگیری دوباره "6 وضع کرد تا تکامل ظرفیت مشابهی را برای سازمانها بیان کند تا بتوانند یادبگیرند که یاد بگیرند و فراموش کنند: "این گونه یادگیری صرفا شامل عادت به انباشت سطحی اطلاعات و رویدادها نیست ، بلکه توان تجدیدبنای موقعیتها و پیدا کردن الگوها و مفاهیمی که پیشتر نادیده گرفته را نیز شامل می شود" 18"،"19.
THE QUEST FOR NARCISSIM AND THE EGO-IDEAL IN WORK ORGANIZATIONS", ADMINISTRATIVE THEORY AND PRACTISE, VOL.
"RESISTANCE TO CHANGE: A PSYCHOANALYTIC CRITIQUE OF ARGRIS AND SCHO''''S CONTRIBUTIONS TO ORGANIZATION THEORY AND INTERVENTION", JOURNAL OF MANAGEMENT STUDIES, VOL."