چکیده:
نوآوری را نمی توان پیش بینی کرد. نوآوری از میان آشوب و بی نظمی کاشفان و نوآوران
سربرمی کشد، جایی که پهلوانان عرصه تولید با هر ترفندی می کوشند تا شاهد کامیابی را
در آغوش بکشند.
خلاصه ماشینی:
"روند و چرخه نوآوری "شامل زایش فکر، ساخت نمونه های اولیه و آزمایشی ، تماس گرفتن با کسانی که برای بار اول آن نمونه را به کار برده اند، و گل کردن فراورده در بازار" بسیار ناپایدار است .
رهبران پروژه های جدید در این شرکتهامعتقدند که : "در این مرحله موضوعیت پروژه لمس می شود و ما در مدت 90 روز نوع دیگری ازآن کالا را تولید می کنیم با این تفاوت که نمونه جدید پیشرفته تر از نمونه اول خواهد بود و هزینه آن هم اندکی بیشتر یعنی حدود 100 هزار تا 200هزار دلار است .
بنابراین نکته حیاتی آن است که این اتفاق در کدام مرحله می افتد؟ آیا پس از چهار سال این اتفاق می افتد که تا آن زمان رقبا توانسته اند انواع فراورده های جدیدخود را روانه بازار کنند؟ یا پس از 90 روز؟ تهاجم به تشریفات اداری و کاغذبازی به برنامه ریزی راهبردی از جهات گوناگون حمله می شود.
دیگران می گویند تشریفات اداری آن زیاده از حد است ، پاره ای معتقدند که شرکتها دست کم باید این نوع برنامه ریزی را به صورت متمرکز درآورند"جنرال الکتریک و وستینگهاوس که پیشاهنگ برنامه ریزی راهبردی محسوب می شوند، همین کار را می کنند".
آیا توجه به این اصول به معنای پرهیز ازبرنامه ریزی متمرکز است ؟ آیا برنامه های پژوهش و ابداع نباید به صورت متمرکز باشند؟ نه ، زیرااولا دانستن جهت گیریهای فناوری اهمیت دارد ومثلا باید بین شمال و شمال غربی تفاوت قایل شد."