چکیده:
مقاله حاضر در پی تبیین و تشریح عوامل فرصت زا و محدودیت زای سازمان تجارت جهانی بر
کشورهای در حال توسعه است. پرسش اصلی در این مقاله عبارت است از، با عنایت به سیاست های
کشور هژمون در سازمان تجارت جهانی، این سازمان چه تاثیری بر توسعه یافتگی کشورهای در حال
توسعه دارد؟ فرضیه طرح شده عبارت است از: سازمان تجارت جهانی فرصت ها و محدودیت هایی برای
کشورهای در حال توسعه دارد که کشورهای همسو با سیاست های هژمون از فرص تهای بیشتر و
چالش های کمتر برخورداند. سازمان تجارت جهانی و نظام تصمیم گیری آن، سیستم نابرابر و ناعادلانه
برتون وودز را به جد تایید می کند. هژمون و سیاست های اقتصادی اش نقش اصلی را در تداوم چنین
نابرابری هایی دارد. الزامات هژمونیک و ابزارهای در دست آن، توسعه و پیشرفت را به صورتی گزینشی
برای کشورهای در حال توسعه به ارمغان می آورد. همچنین به دلیل سلطه هژمون بر حوزه فرهنگی
اجتماعی، چنین فعل و انفعالاتی کاملا موجه و طبیعی جلوه می کند.
The article persure to explain and describe the factors of producing
opporatunity and Limitaion of World Trade Organization upon the developing
countries. Now, the nain question here in this article is that, reating to the
policites of WTO, what is the impact of them upon the development of
developing countries? This proposition claims that there are opportunities well
limitations before developing countries within WTO and there more
pooprtunistes and less challenges relating to those countries to follow the
hegemon policies. The WTO and its decision- making system seriously
approves the unequal and unjust system of Bretton Woods and its hegemon
economic policies which have critical role in persistence of such unequalities,
The hegemon obligations and its relating instrument for the developing
countries in a selective manner. Also, these policies are justified and pertend to
be natural by extending hegemony ih the social and cultural areas
خلاصه ماشینی:
در بعد اقتصادی جهانی سـازی ، به طور مشخص می توان مشاهده نمود که سه سازمان بین المللی صندوق بین المللی پول ، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی به عنوان سازمان هـای تخصـصی در حیطـه اقتـصاد، سیاسـت هـایی را در پـیش گرفته اند که کاملا در راستای جهانی کردن اقتصاد قرار دارند و چون ایـن سـازمان هـا بـه نـوعی نقـش هماهنگ کننده اقتصاد جهانی را بر عهده دارند، لذا با استفاده از ابزارهایی کـه در اختیارشـان قـرار دارد، کشورهای مختلف جهان و به ویژه کشورهای در حال توسعه را به سـمت سیاسـت هـایی کـه در پـیش گرفته اند، سوق می دهند و کشوری که در راستای این سیاست ها حرکت نکند به انحـای مختلـف تحـت فشار قرار می گیرد.
سازمان تجارت جهانی محصول جهانی سازی اقتصاد١ (نه جهانی شدن اقتصاد) می باشد، به عنوان نهاد بین المللی که با سیاست های تجاری و بازرگانی در صدد تبدیل شدن به سـازمانی فرصت ساز برای کشورهای در حال توسعه است ، قابل تأمل است .
نقشی که سازمان تجارت جهانی در رشد اقتصادی کشورها دارد نیازمند تحقیقی جدی و هدفمنـد اسـت که در این زمینه آسیب های احتمالی این سازمان بر کشورهای در حال توسعه بـه طـور واضـح و روشـن ١- جهانی سازی ، بر خلاف جهانی شدن که یک پروسه است ، بیشتر شبیه به یک پروژه است .
٢) حوزه اقتصادی : کشور هژمون با داشتن بیشترین ثروت و توسعه یافته ترین اقتصاد جهان در این حـوزه به اعمال سلطه خود بر بخش های تولید، تجارت و مالیـه بـین المللـی مـی پـردازد See: Dumenil and) (٢٠٠٤ ,Levy.