چکیده:
تحلیل ذاتی و عرضی در دین از مباحث مهم فلسفه دین و کلام جدید است که پیامدها و نتایج بسیاری دارد. از زمان طرح این مسئله، همواره موافقان و مخالفانی بوده اند که به تبیین زوایای گوناگون آن پرداخته اند. در این مقاله به امکان سنجی تقسیم دین و دین داری به ذاتی و عرضی از نگاه علامه طباطبایی می پردازیم. ایشان از جهتی وجود ذاتی و عرضی دین را تایید و از جهتی دیگر، آن را رد می کند. وی با ارائه تعریفی از «دین» و «ذاتی و عرضی» بر آن است که دین دارای ذاتیات و عرضیات می باشد؛ ذاتی دین، طلب تسلیم در برابر پروردگار و عرضی آن، دستورات و شرایعی است که تسلیم در قالب آنها محقق می گردد
The study of essential and accidental elements in religion is known an important discussion in philosophy of religion and modern theology entailing lots of consequences and results. From the statement of this problem، there have always been pros and cons on this issue explicating different aspects of it. The paper deals with feasibility of division of religion and religiosity to essential and accidental elements from Allameh Tabatabaie’s viewpoint. He confirms the essential and accidental existence on the one hand، and on the other hand، he rejects it. Proposing definitions of “religion” and “essential and accidental elements”، he believes that religion has essentials and accidentals: religion’s essentials demand submission to God، and its accidentals include instructions and religious teachings through which submission is occurred.
خلاصه ماشینی:
"(همان: 3 / 198) دیگر آنکه همه پیامبرانی که قبل از نوح× تا آدم× در میان بشر آمدهاند، همگی دیندار بوده و از سوی خداوند به پیامبری مبعوث گردیدهاند؛ درحالیکه در زمان آنها هیچ شریعتی وجود نداشته است: «شرایع الهی و آن ادیانی که مستند به وحی هستند، تنها همین شرایع مذکور در آیهاند؛ یعنی شریعت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد|؛ چون اگر شریعت دیگری میبود، باید در این مقام که بیان جامعیت شریعت اسلام است، نام برده میشد و لازمه این نکته، آن است که ...
از آنجا که «طلب تسلیم» ذات دین است، تفاوت اصول و قواعد از شریعتی به شریعت دیگر، آسیبی به دین نمیرساند؛ چراکه همگی حاکی از حقیقتی واحد به نام «تسلیم» هستند: اختلافی که در شریعتها هست، از نظر کمال و نقص است، نه اینکه اختلاف ذاتی و تضاد و تنافی اساسی بین آنها باشد و معنای جامعی که در همه آنها هست، عبارت است از تسلیم شدن به خدا در انجام شرایعش و اطاعت او در آنچه که در هر عصری با زبان پیامبرش از بندگانش میخواهد.
بهطور خلاصه: دستوراتی را که از طرف خداوند نازل شده است، شریعت مینامیم؛ اصل وجود شریعت، عرضی لازم است که در تعریف آن گفته شد: «آن چیزی است که به حکم عقل، انفکاکش از موضوع خود محال است»، مانند وصف «فرد» برای عدد سه و «زوج» برای عدد چهار؛ ولی نحوه بروز و ظهور این شرایع و گوناگونی آن ـ که در قالب شریعت نوح×، موسی×، عیسی× و ..."