چکیده:
از موضوعات مهم در ادیان توحیدی، سعادت و کمال انسان است. این سعادت در اسلام و مسیحیت، تحول کمالی انسان بهسوی خدای متعال و نزدیک شدن به اوست. حقیقت این تحول از منظر قرآن کریم و عهد جدید، تحولی وجودی و حقیقی و البته تشکیکی و به بیان این دو متن مقدس «حیات و تولد جدید»، «هجرت به جانب خداوند» و «نورانی شدن» است. اما بهرغم این اشتراکات، با توجه به تفاوت بنیادین الهیات و انسانشناسی اسلام و مسیحیت مبتنی بر نوشتههای پولس، این موضوع در این دو سنت نقاط افتراق نیز، دارد. در اسلام، همة بحث پیرامون نزدیک شدن به خدای متعال است، اما در مسیحیت، مقصود از نزدیک شدن، همانندی با مسیح، یکی شدن با خدا، حضور در خانواده الهی و فرزند خدا شدن است. در اسلام، قرب بیشتر مبتنی بر ایمان و عمل صالح است، اما در مسیحیت، قرب، همچون ایمان، اعطایی است.
One of the important issues in the monotheistic religions is the felicity and perfection of man. This felicity in Islam and Christianity is the felicitous transformation of the person so that one becomes near to God or achieves proximity to Him. From the perspective of the Noble Qur’an and the New Testament، this is a real ontological transformation، although it is gradual. According to these two holy books it is a “new life and new birth”، “Migration to the Lord” and “illumination”. However، in spite of these common points، given the fundamental differences between Christian and Islamic theology and anthropology، especially those Christian teachings based on the writings of Paul، these two traditions also have points of difference. In Islam، the entire discussion centers on the approach to God. However، in Christianity، what is meant by proximity is union with Christ or God، presence in the family of God or becoming a child of God. In Islam، on the other hand، proximity is usually based on faith and good works، while in Christianity the emphasis is on the divine grace through which faith and proximity are given.
خلاصه ماشینی:
"در اسلام ایمان ، معرفت و عمل صالح فـرد را نورانی می سازد، اما در مسیحیت صرفا ایمان بـه مسـیح چنـین کـارکردی دارد و عمـل صالح پس از ایمان تحقق پیدا میکند و تنها نتیجه آن است و مقدمه در کسب نورانیـت انسان محسوب نمی شود؛ بلکه به هیچ عنوان دخالتی در این امر ندارد.
این تحول را این طور میتوان بیان کرد، در مسیحیت ، انسان با ایمان و فیض ازلـی از فسـاد اخلاقی طاهر مـیشـود، پـر از روح القـدس مـیشـود (اعمـال ، ١١: ٢٤)، کامـل مـیشـود (افسسیان ، ٤: ١٣)، شبیه به مسیح میشود (تیسن ، بیتـا: ص ٢٧٣)، محبـوب خـدا شـده ، وارث شکوه و جلال خدا میشود (افسسیان ، ١: ١٨)، و هدف نهایی مسیح را که نیل انسان ها به حیات ابدی آسمانی است ، تحقق میبخشد (الامیرکانی، ١٨٩٠: ج ٢، ص ٤١٢).
شاهد بر تدریجی بودن این تحول و تکامل این است ، نخست ، مؤمنان به وسیلۀ ایمـان به مسیح عادل شمرده میشوند (رومیان ، ٣: ٢١-٢٤)، از عبد خدا بودن بـه فرزنـد خـدا شدن ارتقا مییابند (رومیان ، ٥: ١٨؛ غلاطیـان ، ٣: ٢٣؛ غلاطیـان ، ٥: ١-٣؛ غلاطیـان ، ٤: ٤-٧)، آنگاه به واسطۀ نزول روح القدس و هدیه و تسلی او بر آنان (لوقا، ١١: ١٣؛ ١٢: ١٢؛ یوحنــا، ٢٠: ٢٢؛ یوحنــا، ١٤: ٢٦؛ اعمــال ، ٢: ٤؛ ٧: ٥٥؛ ١٣: ٥٢؛ ١٠: ٤٥-٤٤ و ٤٧) در مسیح و با مسیح تقدیس ١ (اول قرنتیان ، ١: ٣٠) و انسان کامل میشـوند (افسسـیان ، ٤: ١٣) و با خدا و مسیح یکی میشوند (دوم پطرس ١: ٤؛ اول قرنتیان ، ٦: ١٧؛ افسسیان ٥: ."