چکیده:
طنز و طنزپردازی نزد اهل ادب و بهخصوص شاعران یکی از روشهای بیانی میباشد که با توجه به قدرت تأثیرگذاری فراوان بر ذهن خواننده، از دیرباز تا به امروز مورد توجه ادیبان بوده است. در میان شاخههای متنوع طنز، طنز سیاسی از کاربرد بیشتری برخوردار است، به طوری که شاعران بزرگ بسیاری از این هنر در سرودههای خود بهره جستهاند. از میان شاعران معاصر ایرانی ملک الشعرای بهار و در شعر معاصر عربی، معروف الرصافی، با توجه به جایگاه ادبی و سیاسی ویژهای که از آن برخوردار بودند، توانستهاند که در این زمینه هنرآفرینی نمایند. نویسندگان مقاله حاضر برآناند با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی ضمن بیان مفهوم طنز و انگیزههای طنزپردازی به بررسی تطبیقی طنز سیاسی در شعر دو شاعر بزرگ معاصر ایرانی و عرب بپردازند.
خلاصه ماشینی:
اشعار سیاسی بهار شعر سیاسی نوعی شعر است که درباره حاکمان و برنامهها و اعمال آنان به صورت مدح یا ذم بیان میشود و در باب مسائل سیاسی، گرایشهای قومی، درگیریهای حزبها یا دولتها موضعگیری، و پیرامون احساسات ملی و میهنی بحث میکند(ابراهیمی کاوری، اسدی و لرستانی، فصلنامه مطالعات ادبیات تطبیقی، 1392: 97).
در این مرحله شعرهای سیاسی بهار که اغلب آمیخته با طنز هستند نمود بیشتری پیدا میکنند، از جمله مستزاد مشهورش(کار ایران با خداست): با شه ایران ز آزادی سخن گفتن خطاستمذهب شاهنشه ایران ز مذهبها جداستشاه مست و شیخ مست و شحنه مست و میر مستهر دم از دستان مستان خفته و غوغا به پاست کار ایران با خداستکار ایران با خداستکار ایران با خداستکار ایران با خداست (بهار،1387: 125-124) بهار بسیار از صنعت تضاد در طنزهای خود بهره می جست تا با آوردن نقیضهparadox)) نقیصهها و عیوب را برجستهتر کند، چون سروده زیر که با آوردن شاه و رعیت از یکسو و سیر و گرسنه از سوی دیگر "روایت دقیقی از نظامی زورگو و مالاندوز و بی اصول ارائه داده است: پادشاها ز لجاج و ز طمع دست بدارتو دیگر شاه شدی نان رعیت مستان که نباشد ز لجاج و ز طمع بدتر کارتو دگر سیر شدی گرسنگان را مفشار (سپانلو، 1382: 47) شاعر از اوضاع پریشان و نابهنجار جامعه ایران آن روز حکایت میکند، وضعیتی که مستی و بیخودی بر سرتاسر جامعه حکومت میکند.