چکیده:
قدمت نظریة اتحاد عاقل و معقول به یونان باز میگردد و در آثار ارسطو و شاگردانش و نیز نو افلاطونیان بهروشنی از آن یاد شده است، اما صدرالمتألهین این بحث را به کمال شکوفایی خود رساند؛ وی در اثبات اتحاد عاقل و معقول از دو برهان مدد میگیرد: در یکی از تحلیل وجود معلوم و در دیگری از طریق تحلیل وجود عالم سعی میکند مطلوب خویش را اثبات کند، که اولی به برهان تضایف و دومی به برهان نور و ظلمت نامگذاری شدهاند. استاد مصباح در برخی از آثار فلسفی خود نقدهای دقیقی بر این دو برهان وارد کردهاند که هرچند به تقریر صحیحی از برهان کمک میکنند، بهنظر میرسد هیچکدام از آنها وارد نباشد.
خلاصه ماشینی:
٢. نقل و نقد اشکال اول استاد مصباح به برهان تضایف دربارة این که [صدرالمتألهین ] می فرماید: «اگر رابطة بین صورت ادراکـی و درک کننـدة آن ، رابطة حال و محل باشد، می بایست بتوان برای هر یک از آن ها وجـود جداگانـه ای درنظـر گرفت » سؤال می شود که منظور از «وجود جداگانه » چیست ؟ اگر منظور این است که صورت ادراکی بتواند بدون محل ، موجود شود، ملازمة مذکور صحیح نیست زیرا هیچ عرض و صورتی که نیازمند به محل می باشد نمی تواند بـدون آن ، تحقق یابد.
لذا برای دفع این اشکال ، ابتدا باید این مطلب که مفهوم اضافی معقول را نمـی تـوان بـا قطع نظر از اغیار از صورت معقولـه انتـزاع کـرد، رد شـود (رد سـند منـع ) و سـپس بایـد ذاتی بودن معقولیت برای صورت معقوله اثبات شود (اثبات مقدمه )؛ اما در رد سند ایشان ، می گوییم که کلیت گزاره همان طور که خـود اسـتاد مصـباح در تعلیقه بر نهایة الحکمة پذیرفته اند، با پذیرش وحدت عالم و معلوم در مورد علم واجب تعالی و مجردات عالیه و نفوس مجرده به خودشان نقض می شود، زیرا بنا بر ایـن کـه ذاتـی بـاب برهان عبارت است امری که ذات به تنهایی منشأ انتزاع آن باشد، معقولیت وجود مجرد برای خودش ، ذاتی خواهد بود.