چکیده:
مولانا حسین واعظ کاشفی سبزواری یکی از نویسندگان ذیفنون فارسی در قرن نهم هجری است. این نویسنده در بیشتر شاخههای علوم و شبهعلوم روزگار خود متبحر و صاحب تألیف بوده است. یکی از مهمترین آثار او، فتوتنامة سلطانی، از آثار ارزشمند ادبیات عامیانة تصوف بهشمار میرود. محمدجعفر محجوب این اثر را بیش از چهل سال پیش بر اساس دو دستنویس ناقص تصحیح کرده و، بر همین مبنا، به دلیل نقص و شمار اندک دستنویسها، نارساییهایی بدان راه یافته است. با توجه به اینکه نگارندگان در سالهای اخیر موفق شدهاند سه دستنویس دیگر از این اثر را کشف و تهیه کنند، لازم است تصحیح جدیدی از این اثر ارائه شود. با تصحیح جدید این اثر بسیاری از نقایص چاپ محجوب برطرف میشود و خوانندگان میتوانند به متنی منقح و نزدیک به متن مورد نظر نویسنده دست یابند. نگارندگان در این مقاله بر آناند، با ذکر دلایلی چند، اثبات نمایند که تصحیح مجدد این اثر بر اساس پنج دستنویس موجود از فتوتنامة سلطانی گریزناپذیر است. بدیهی است با تصحیح مجدد و چاپ این اثر بخشی از فرهنگ عامیانة تصوف در قرن نهم هجری در معرض استفاده و داوری پژوهشگران این عرصه قرار خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
بنا بر این مقدمه ، اگر محجوب فتوتنامة سلطانی را با دردست داشتن دو دسـت نـویس ، یکی ناقص و دیگری دو بار دست کاری شده (دربارة ایـن دسـت نـویس هـا مفصـلا سـخن خواهیم گفت ) تثبیت نمی کرد ـ زیرا نمی توان کار وی را به معنـای اخـص کلمـه تصـحیح نامید ـ و اگر حدس وی (پیداشدن دست نویس های جدیدی از ایـن اثـر) بـه یقـین مبـدل نمی شد و دست نویس های دیگری از این اثر کشف و پیدا نمی شد (نگارندگان توانسته اند به سه دست نویس دیگر دسترسی پیدا کنند)، ادبیات عامیانة تصوف و زبـان فارسـی یکـی از مهم ترین و پراهمیت ترین آثار خود را از دست می داد و این متن نه تنها در محاق خمـول و گمنامی ، چه بسا قطع در معرض نا و نابودی قرار می گرفت ؛ به ویـژه اگـر در نظـر داشـته باشیم که نگارندگان با همة تلاش و جست وجو نتوانسته اند از دست نویس «م » (متعلـق بـه ملک الشعرای بهار) و تصویر دست نویس «ب » (متعلق به کتابخانة موزة بریتانیا) اثری بیابند.
از سـوی دیگـر، بـا توجه به این که از سطر سطر کتاب برمی آید که نویسندة فتوتنامة سلطانی ، که به رغم حرف و حدیث هایی که دربارة مذهب وی ارائه شده است ، تقر با در تاریخ اد یات فارسی ، فردی شیعی شناخته شده است و شیعة دوازده امامی بـوده و بارهـا در اثـر خـود امامـان شـیعه را به ترتیب نام برده و از آن ها حدیث نقل کرده است ، ولی کاتب سنی ، بـا توجـه بـه ایـن کـه صفحه ای از متن وجود ندارد که رنگ شـیعی نداشـته باشـد، قـادر بـه روایـت مـتن طبـق اعتقادات خود نشده است ، محجوب متوجه می شد که با دو دست نویس ، که یکی از آن ها را فردی شیعی کتابت کرده (دست نویس «م ») و دیگری را فردی سـنی (دسـت نـویس «ب »)، سر و کار دارد.