چکیده:
یکی از ویژگیهای سبکی مشترک در ایلیاد و ادیسۀ هومر و شاهنامۀ فردوسی کاربرد صفتهای هنری است. صفتهای هنری، با ارائۀ جزئیاتی از شخصیتها و اشیا و مکانهای داستان، ساختار توصیفی قدرتمندی را، به منظور شخصیتپردازی و تصویرسازی، بهوجود میآورند. همچنین، این صفتها، همراه با نام افراد، فرمولی را شکل میدهند که این فرمول بخشی از یک بیت را پر میکند و نقش مهمی در وزن شعر ایفا مینماید. از این رو، میتوان گفت که صفتهای هنری به شاعر در توصیف و روایت و موسیقی شعر و به خواننده یا شنونده در درک بهتر و دقیقتر داستان یاری میرسانند. در پژوهش پیش رو، تلاش شده، با تعریف صفتهای هنری و ذکر انواع آن، تأثیر کاربرد این صفتها در شخصیتپردازی و تصویرسازی و وزن ایلیاد و ادیسه و شاهنامه نشان داده شود.
خلاصه ماشینی:
ایـن صفت ها معمولا به نام شخصیت ها اضافه می شوند تـا، از سـویی ، خصوصـیات ظـاهری ای چون زیبایی و بزرگی و قدرت و مهارت و، از سوی دیگر، خصوصـیاتی چـون موقعیـت و منشأ و اصل و نسب و کیفیت قهرمانانۀ شخصیت ها را در طی حوادث داستان نشان دهنـد؛ خصوصیاتی که صفت های هنری ارائه می کنند ویژگی های ثابت یا ایده آل یک شخصـیت را نشان می دهد که محرک تخییل خواننده در شناخت بصری افراد و شناخت جایگاه آن هـا در ساختار داستان خواهد بود، مثلا صفت هایی چون «خوب چهر» و «مـاه روی » و «مـاه چهـر» و «خورشیدرخ » در شاهنامه : مـرا سـوی آن خـوب چهـر آوری دلـش بـا دل مـن بـه مهـر آوری (فردوسی ، ١٣٨٤: ٤٣٩) چنـین داد مهـراب پاسـخ بـدوی کـه ای سـرو سـیمین بـر مـاه روی (همان : ٦٥) چنـین داد پاسـخ کـه ای مـاه چهـر درودت ز مــن آفــرین از ســپهر (همان : ٧١) نگـه کـرد بیـژن بـه خیـره بمانـد از آن چـاه خورشـیدرخ را بخوانـد (همان : ٤٦٠) صفت هایی چون «سپیدبازوی » (هـومر، ١٣٨٩ ب: ٥٥٥)، «سـیمینه پـای » (همـان : ٣٥٨)، «زیبا چون خدا» (همان : ٦١)، «زرینه موی » (همان : ٣٨٠)، و «رخشان چشم » (همان ، ١٣٨٩الف : ١١) در ایلیاد و ادیسه ، زیبایی و ظاهر شخصیت ها را توصیف می کند.