چکیده:
یکی از سه متن تاریخدار بازمانده از سده چهارم هجری، دیباچه شاهنامهیی است که به دستور ابومنصور محمد بن
عبدالرزاق (حاکم طوس)، به سال 346 ه. تألیف شد. این تألیف ـ به «شاهنامه ابومنصوری» نامزد است. همین تألیف بود که پایه و مایه
و منبع ابوالقاسم فردوسی در سرودن شاهنامه قرار گرفته بوده است. در مقایسه مطالب این دیباچه با مضامین شاهنامه فردوسی، نکات
عمدهیی در شیوه اقتباس فردوسی از شاهنامه ابومنصوری و نیز تغییراتی را که در مطالبی داده شده و به صورت داستانهای شاهنامه
فردوسی نمود یافته است و نیز مغایرتهایی که شاهنامه ابومنصوری با شاهنامه فردوسی دارد، آشکار میشود. در این مقالت،
تاریخچه تحقیقات درباره دیباچه شاهنامه ابومنصوری، متن منقح آن دیباچه، و تعلیقات بر مطالب آن عمدهترین وجوه بحث است.
خلاصه ماشینی:
"و حال آنکه در شاهنامه فردوسی، در مورد اشکانیان میخوانیم (شاهنامه، چاپ مول، جلد 5، صفحههای 135 ـ 136): «آغاز داستان اشکانیان کنون ای سراینده فرتوت مرد سوی گاه اشکانیان بازگرد چه گفت اندر این نامهی باستان که گوینده یاد آرد از راستان پس از روزگار سکندر جهان چه گوید که را بود و تخت مهان چنین گفت داننده دهقان چاچ: کزان پس کسی را نبد تخت عاج بزرگان که از تخم آرش بدند دلیر و سبکبار و سرکش بدند به گیتی به هر گوشهیی بر یکی گرفته ز هر کشوری اندکی چو بر تختشان شاد بنشاندند ملوک طوایف همیخواندند از این گونه بگذشت سالی دویست تو گفتی که اندر جهان شاه نیست نکردند یاد این از آن ، آن از این برآسود یکچند روی زمین سکندر سگالید از آن گونه رای که تا روم آباد ماند به جای نخست اشک بود از نژاد قباد دگر گرد شاپور فرخنژاد دگر بود گودرز از اشکانیان چو بیژن که بود از نژاد کیان چو نرسی و چون اورمزد بزرگ چو آرش که بد نامدار سترگ چو زو بگذری نامدار اردوان خردمند و با رای روشن روان چو بنشست بهرام اشکانیان ببخشید گنجی به ارزانیان ورا خواندند اردوان بزرگ که از میش بگسست چنگال گرگ ورا بود شیراز با اصفهان که داننده خواندیش مرز مهان به اصطخر بد بابک از دست اوی که تنین خروشان بد از شست اوی چو کوتاه شد شاخ و هم بیخشان نگوید جهاندیده تاریخشان از ایشان بجز نام نشنیدهام نه در نامهی خسروان دیدهام» یعنی که تمام تاریخ ایران در دوران اشکانیان در شاهنامه فردوسی به 14 بیت از این 20 بیت برگزار شده است، که پیداست نباید در شاهنامه ابومنصوری چنین بوده باشد."