چکیده:
سیاست گذاری اجتماعی، رشته ای علمی است که شامل جزئیات پیچیده ای درباره طراحی و تحلیل سیاست های اجتماعی است. سیاست گذاری اجتماعی، هم چنین، مجموعه اقدام هایی است که دولت ها برای مواجهه با مشکلات اجتماعی، به ویژه، در حوزه های بهداشت، آموزش، مسکن، رفاه و تامین اجتماعی در دستور کار قرار می دهندکه نقش تاثیرگذاری در ارتقای مشروعیت سیاسی آنها دارد. توجه به این نوع سیاست گذاری، به ویژه، در دورانی که جوامع مختلف با انواعی از عدم قطعیت ها و مخاطره های اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی مواجه اند اهمیت دوچندانی یافته است و به همین نسبت، انواعی از مناقشه های نظری و عملی حول این بحث ها وجود دارد. به رغم اینکه در ایران، سیاست های اجتماعی درمعنای عملی آن از چند دهه پیش از جانب دولت ها اعمال می شده است، اما در معنای علمی آن بحث جدیدی است و در دانشگاه ها چندان مورد توجه نیست. این موضوع سبب شده است که مفاهیم و نظریه های این حوزه، گاه با تداخل ها و نارسایی هایی مطرح شود. در این مقاله، سعی شده است با توجه به مناقشه های موجود در حوزه سیاست گذاری اجتماعی، زمینه های شکل گیری و رویکردهای نظری این حوزه دسته بندی شود. مقاله، با رویکردی توصیفی، ضمن بررسی انواع تعریف های ارایه شده درباره سیاست گذاری اجتماعی، رویکردهای نظری مربوطه را در سه دسته نظریه های: بازنمایی، هنجاری و تبیینی جای می دهد و براساس مطالعات انجام شده در دهه های اخیر، ب طور مصداقی هرکدام از این دسته ها را توضیح می دهد. در این مقاله، نشان داده می شود که نادیده گرفتن تفاوت های زمانی و تغییرات نهادی در کشورهای مختلف و همچنین هم زمانی مطالعات این حوزه با افول دولت های رفاه، نارسایی های را در توان تبیین و توصیف این رویکردها موجب شده است. همچنین تاکید صرف بر ماهیت و میزان هزینه های رفاهی و اجتماعی دولت ها، نمی تواند نماگر مناسبی برای تحلیل نظام رفاهی و رویکرد غالب سرمایه گذاری اجتماعی در کشورهای مختلف باشد.
خلاصه ماشینی:
"The three world of welfare capitalism Social foundations of postindustrial economies De-commodification Social stratification Employment Alienation The great transformation وی همچنین، با الهام از کار Titmuss (1963)، مفهوم نظام رفاهی 1 را برای تمایز الگوهایی که دولتها، برنامههای اجتماعی و رفاهی را در رابطۀ میان خانواده و بازار سازماندهی میکنند، به کار گرفته است.
در الگوی تأمین پایه، دو نوع سطح پوشش نسبتا متفاوت وجود دارد؛ در نوع شهروندی، استحقاق بر پایۀ شهروندی یا اقامت استوار است و در نوع بیمهای، استحقاق به میزان کسورات پرداختی افراد بیمهشده و یا کارفرمایان بستگی دارد که این امر موجب میشود تا نوع بیمهای از سطح پوشش پایینتری Conservatism-corporatism model Social-democratic model Free capitalist model Targeted Model Voluntary State-Subsidised Model Corporatist Model Basic Security Model برخوردار باشد.
این رویکرد بر ایدۀ تضاد طبقاتی در سنت مارکسیستی مبتنی است و دولت رفاه را نتیجۀ رقابت سیاسی میان سرمایهداری و جنبشهای کارگری میداند، اما «برخلاف بسیاری از مارکسیستهای سنتی، منابع قدرت، باور به توانایی طبقۀ کارگر در استفاده از ابزار دموکراتیک برای افزایش تأثیرگذاری سیاسی و بهبود شرایط کار و موقعیت اقتصادی و اجتماعیشان را توضیح میدهد»(Beland, 2010, 83) .
او تمایل دولت به کنترل و مدیریت جامعه را یکی از مهمترین عوامل توسعۀ سیاستگذاری اجتماعی میداند و بر این باور است که «گاهی نظام رفاهی بیش از آنکه بخواهد نیازها یا حقوق ما را بهعنوان شهروندانی آزاد برآورده کند، درصدد اعمال نظارت و کنترل بر ما است» (بلیکمور، 1385، 146)."