چکیده:
رویکردهای مختلفی در تبیین نشانه های سیاست گذاری فرهنگ مقاومت در ایران ارائه شده است . برخی از تحلیلگران چنین رابطه ای را بر اساس قالبهای تفکر جامعه شناسی پارسونزی تبیین نموده اند. براساس چنین نگرشی ، نهادهای مدرن به گونه ای تدریجی جایگزین سازوکارهای کنش اجتماعی سنتی می شوند.نوسازی نه تنهازمینه های لازم برای تغییردرساختارتولیداقتصادی رابه وجودمی آوردبلکه آثارو یامدهای آن رامی توان درحوزه کنش گروه های اجتماعی نیزموردملاحظه قرار داد.درک شاخصهاونشانه های سیاست گذاری فرهنگ سیاسی مقاومت ازاین جهت اهمیت داردکه زمینه های لازم برای ایفای نقش سیاسی وراهبردی موثردرایران را امکان پذیرمی سازد. رویکرد پارسونزی به ساختار سیاسی ایران ، بخشی از واقعیت اجتماعی و ساختاری را منعکس می کند. بر اساس چنین نگرشی ، اثربخشی مستقیم و آشکار دین درسیاست که تاچنددهه پیش پدیده ای منسوخ یاروبه زوال تلقی می شد،درربع آخرقرن بیستم ،ابعادتازه ای پیداکرده است .تاچندی پیش بسیاری ازجامعه شناسان سیاسی وحکام برآن بودندکه نهادهای مذهبی وعلمای دینی چندان اهمیتی ازنظر سیاسی ندارندومی توان آنهارانادیده گرفت .ازآنجایی که مقاومت رامی توان انعکاس ظهورادبیات اسلامی دانست ،دراین مقاله تلاش می شودتارابطه بین فرهنگ دینی و همچنین سیاست گذاری فرهنگ مقاومت درایران موردبررسی قرارگیرد. بهره گیری از رهیافت پارسونز و همچنین درک واقعیتهای جامعه شناسی تفهمی ماکس وبرمی تواندزمینه های لازم برای تبیین چنین فرایندی رافراهم سازد. سیاست گذاری فرهنگ مقاومت درایران ،ازاین نظراهمیت داردکه می توان رابطه ای بین فرهنگ سیاسی ، سیاست خارجی و نشانه هایی از اسلام سیاسی در محیط منطقه ای وبین المللی رامشاهده نمود.نشانه های اصلی فرهنگ مقاومت رامی توان در مفاهیم و نشانه هایی از جمله مبارزه با سلطه ، خوداتکایی ، پایداری ، بازدارندگی ، دفاع موثروکنش نامتقارن دربرابرتهدیدات دانست .درچنین فرایندی برای تبیین نشانه های فرهنگ مقاومت در ایران تلاش می شود تا از رهیافت کارکردگرایی در روندسیاست گذاری فرهنگی استفاده گردد.
خلاصه ماشینی:
از آنجایی که ساختار سیاسی ایران ، بخشی از نماد فرهنگی را با خود پیوند داده است ، می توان بر این امر تأکید داشت که تحقق چنین اهداف و نشانه هایی بدون توجه به شکل بندی قدرت و آینده نظام سیاسی امکان پذیر نمی باشد.
درک واقعیتهای محیط سیاسی و اجتماعی ، شرایطی را فراهم می سازد که می توان رابطه مستقیم بین فرهنگ ، ساختار قدرت و نشانه های جامعه شناسی فرهنگی در قالب سیاست گذاری فرهنگ مقاومت را مشاهده نمود.
براین اساس ، سؤال اصلی مقاله آن است که «فرهنگ سیاسی مقاومت در ایران دارای چه نشانه هایی بوده و چگونه می توان آن را سیاست گذاری نمود؟» ١-٣-٢- سؤالات فرعی پژوهش در تبیین فرهنگ سیاسی مقاومت ، لازم است تا چهرة مبهم و تغییر یابنده فرهنگ سیاسی و اجتماعی کشورها که تحت تأثیر سازوکارهای تحول ساختاری قرار می گیرد، شناسایی شود.
در چنین شرایطی این سؤال مطرح می شود که سیاست گذاری فرهنگ مقاومت بر اساس چه نشانه هایی حاصل می گردد؟ چگونه می توان از سازوکارهای اجتماعی برای تحقق اهداف ساختاری بهره گرفت ؟ بر اساس چنین نگرشی ، تمامی موضوعات و نشانگان فرهنگی ایران را می توان بخشی از شاخصهای قدرت گفتمانی دانست که ارتباط تنگاتنگی با قدرت مادی و جلوه های بنیادین فرهنگ و ساختار سیاسی ایجاد می کند.