چکیده:
چالش «کینز در مقابل کلاسیکها»، مدتهاست که ذهن نظریه پردازان و مورخان عقاید اقتصادی را به خود مشغول کرده است؛ محور اصلی این چالش آن است که آیا کینز واقعا نظریهی جدیدی ارائه داده است؟ در حقیقت، سئوال تاریخی این است که آیا واقعا انقلاب کینزی رخ داده است یا نه؟ اگر مفهوم انقلاب علمی عبارت از ظهور یک پارادایم جدید در تبیین و پیشبینی پدیده ها باشد، آنگاه می توان دست کم سه نوع تفاوت بنیادین را بین کینز و کلاسیکها قایل شد که بیانگر وجوه انقلاب کینزی به معنای یک پاردایم جدید هستند: تفاوتهای فلسفی- معرفتی، تفاوتهای متدولوژیک و تفاوتهای تئوریک. تفاوتهای فلسفی- معرفتی اساسا به انقلاب در ماهیت علم اقتصاد مربوط می شود. از این منظر، ماهیت علم اقتصاد در نزد کینز نسبت به نظریهی کلاسیکی دگرگون می شود. تفاوتهای متدولوژیک، به انقلاب کینزی در روش تحلیل و نه انقلاب در ماهیت اشاره میکند. از نقطه نظر متدولوژیک، نقطهی قوت کینز، استفاده از روش تعادلی برای تحلیل اقتصادی بوده است. به علاوه، مهمترین عناصر انقلاب کینزی در نظریه پردازی را می توان در مقولات زیادی مانند ضریب تکاثر، سرمایهگذاری و پسانداز، نرخ بهرهی سیاستگذاری، انعطاف ناپذیری قیمتها و دستمزدها، عدم تسویهی بازارها و نااطمینانی مشاهده کرد. نتیجهی نهایی مقاله آن است که انقلاب کینزی در هر سه حوزهی ذکر شده رخ داده است.
The challenge of "Keynes vs. Classics" has been considered by economists and historians of economic thought. The centre of this challenge is: whether Keynes has really presented a new theory. In fact، the historical question is: whether the Keynesian Revolution has occurred? If we accept the Scientific Revolution concept as transforming a new paradigm in economic explanations and predictions، then، we can argue that there are three main differences between Keynes and the Classics. These differences، considered as the elements of Keynesian Revolution، are philosophic-epistemic، methodological and theoretical differences. The revolution، in terms of the nature of economics is considered to be a philosophic-epistemic difference. According to this aspect، Keynes transformed the nature of economics، as considered by classical economists. From the viewpoint of methodological difference، Keynes has used the equilibrium method for economic analysis. Furthermore، the most important theoretical elements are found in many categories such as investment، saving، interest rate، policymaking، rigidity of prices and wages، non-clearing of markets and uncertainty. The final conclusion is that the Keynesian Revolution has occurred in all these aspects.
خلاصه ماشینی:
"otalp//:ptth (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمودار 1-تفاوت کینز با پیشینیان خود در درک ماهیت علم اقتصاد(گروچی،1949) 3-تفاوتهای متدولوژیک(انقلاب در روش) طیف وسیعی از اقتصاددانان از زمان انتشار کتاب نظریهی عمومی وجود دارند که معتقدند انقلاب کینزی در حقیقت یک انقلاب متدولوژیک است،نه یک انقلاب فلسفی و یا ماهوی.
بلاگ،نتیجهگیری خود دربارهی انقلاب کینزی را برمجموعهی آثار کینز(بیش از 30 جلد،به همراه مقالات و نوشتههای شخصی)مبتنی کرده و معتقد است وی تمام زندگی خود را مشغول چهار یا پنج گرفتاری کرده است:روشی که انتظارات در شرایط نادانی فراگیر4و نااطمینانی شکل میگیرد؛گریز به پول به عنوان محل امن در مقابل نااطمینانی؛اعتقاد به اینکه عقلانیت،به معنای عمل محاسباتی دقیق و آگاهانه، نمیتواند نیروی محرک کنش باشد؛گرایش دیرینه به پسانداز زیاد در سرتاسر تاریخ انسانی در مقابله با رخوت و آشفتگی سرمایهگذاری؛شتاب رشد جمعیت و اشباع قریب الوقوع سرمایه که منجر به رکود متوالی در آیندهی قابل پیشبینی خواهد شد و مجاب کردن به اینکه،این ایدههای تضمینشده،(و نه منافع تضمینشده)است که در روش حل همهی مسایل اقتصادی و اجتماعی جایگاه دارد.
snoitatcepxe ecirp laropmetretnI 5-نتیجهگیری و مباحثه پرسش محوری مطالعه این بود که آیا کینز واقعا نظری متفاوت از کلاسیکها ابراز نمود و بدین معنا،آیا نقلاب کینزی رخ داده است؟به نظر محققان،برآیند مطالعات انجامگرفته نشان میدهد که پاسخ به این سئوال تاریخی در اقتصاد کلان عموما مثبت است و دستکم سه نوع تفاوت بنیادین بین کینز و کلاسیکها وجود دارد که احتمالا این تفاوتها را میتوان به عنوان وجوه انقلاب کینزی قلمداد کرد."