خلاصه ماشینی:
"خجلم ز وصف رویش به خدا دهان ببندم ز مقربان حضرت بشدم غریب و تنها که فکند در دماغم هوسش هزار سودا چه روم چه روی آرم به برون و یار اینجا که نشد به غیر آتش دل انگبین مصفا نظری بدان تمنا نظری بدین تماشا به میان حبس بستان و که خاصه یوسف ما ز چنین شکرستانی برسد چنین تقاضا اثری ز نور آن مه خبری کنید ما را بنهی قدم چو موسی گذری ز هفت دریا که چو ماه او برآید بگدازد آسمانها چه برد ز آب دریا و ز بحر مشک سقا تبیین نسبت قرآن به مثابه«زیرمتن» با غزل مولوی به مثابه«زبرمتن» در سوره بقره خداوند راوی است و از آدم و حوا و شیطان در قالب سوم شخص سخن گفته میشود، حاصل تعامل آن دو با شیطان ایجاد حادثه خروج از بهشت است.
برای نمونه مولوی در مثنوی چنین میگوید: پیر تابستان و خلقان تیر ماه خلق مانند شبند و پیر ماه (مولوی، 1375، ج1 :181) در جایی دیگر، ماه را که از خورشید نور میگیرد و واسطه خورشید در روشنگری است به پیامبران که از خداوند وحی دریافت میکنند تشبیه کرده است: ماه میگوید به خاک و ابر و فی من بشر من مثلکم یوحی الی چون شما تاریک بودم در نهاد وحی خورشیدم چنین نوری بداد ظلمتی دارم به نسبت با شموس نور دارم بــهر ظلـمات نفـوس (مولوی، همان: 225) پرسش این است که «قمر» چیست؟ آیا ارتباطی میان قرینی قمر و سودا وجود دارد؟ آنگونه که ذکر شد با رجوع به آیات قرآنی میتوان مستعارله این مستعارمنه ها را یافت: علاوه بر آیه 38 سوره بقره در سوره طه میخوانیم: «قال اهبطا منها جمیعا بعضکم لبعض عدو فإما یأتینکم منی هدی فمن اتبع هدای فلا یضل و لا یشقی» (طه 123) پس میتوان گفت «قمر» استعاره از هدایت الهی است و از لوازم معنایی آن از میان رفتن «خوف» و «حزن» و رهایی از «ضلالت» و «شقاوت» است."