چکیده:
رمانتیسیزم ، مکتبی اجتماعی -سیاسی -اقتصادی است که پـس از ایجـاد آرامـش نسبی در جوامع مختلف بشری شکل گرفته و بر ابعاد هنری و ادبی تـاثیر فـراوان گذاشته است . ارزشمندترین تحول ایجادشده به وسیله ی این مکتب ، خارج کـردن اندیشه ی انسانی از ذهنیت قدسی و نوع گرا به ذهنیت فردی و نامقـدس اسـت .در مقاله ی حاضر، جایگاه فردیت گرایی را در خوانش وحشی بافقی، شاعر قرن دهـم هـ . ق ، از نوع ادبی عاشقانه در مثنوی ناظرو منظور، بررسی کرده ایم . حاصل کار نشان میدهد که شاعر با توجه بـه تجـارب زیسـته ی فقـر و تنگدسـتی و عشـق نافرجام که وی را به انزواو گوشه گیری و جدال با اجتماع کشـانده ، نـه تنهـا در حوزه ی بازآفرینی محتوای اثر، در حوزه ی زبان و ساختار آن نیز از شاعران پـیش از خود فاصله گرفته است . همسو با این تجارب ، وی با خلق تصاویر جاندارپندار براساس اجزای طبیعت که عمدتا عواطف وی را بازتاب می دهندو نه غیر، جـزء اولین پیشگامان پیش -رمانتیسم ایرانی به حساب می آید؛ همان نواندیشـی کـه در شعر شاعران معاصر همچون نیما یوشیج به اوج خود رسیده است .
خلاصه ماشینی:
ک : شمیسا، ١٣٨١: ٢٢٠) اما به هـر حـال در شـرح زنـدگی واقعـی وحشی بافقی نگرشی به معشوق مرد دیده شده است (به نقل از: نفیسی ، ١٣٧٩: مقدمـه دیوان ) از طرفی دیگر، سعی شاعر در بازآفرینی این قصه بر آن بوده اسـت کـه تـا حـد ممکن ، فضای قصه را واقعی جلوه دهد؛ از این نظر بافت قصه ، فاقد عناصر فراواقعـی و شگفت است که در نوع کهن تر آن می توان دید.
ورود ادب فارسی به لحاظ ذهنی به این حوزه ، ناشـی از ملالـت شـاعران عصـر صفوی به بعد، در رویگردانی از سبک تکراری و مبتذل پیشینیان و دنبـال چـاره گشـتن آن ها (شمیسا، ١٣٧٩: ٢٧٠) نیست ، بلکه نوعی رشد ذهنـی شـاعران ایـن دوره را نشـان میدهد که همزمان با تشکیل اولین حکومت مستقل و مقتدر ایرانـی پـس از نهـب هـا و غارت های اقوام بیگانه (عرب و ترک و مغول ) در جامعه شکل گرفتـه اسـت و بایـد در جستجوی ریشه های این حرکت ذهنی (رشد ذهن شاعران از معصومیت ترسیم معشوق نوعی به تجربه کردن وصف معشوق واقعی) بود که خـود موضـوع پژوهشـی جداگانـه است .
کوتاه سخن آنکه آن چنان که یک عارف در مثل خود، همه چیز را امر متعالی فراتر از زمان و مکان میبیند، در مثل شاعر عاشق نیز این حرکت ، بازگشتی بـه اصـل و مبـدo بدوی ذهن انسانی دارد؛ به گونـه ای کـه طبیعـت و جهـان را سـایه ای از احساسـات و درونیات خود مییابد و می توان آن را حرکت از «معصـومیت » در تصـویرآفرینی ذهنـی شاعران ادوار اولیه ، به دوران «تجربه » در خلق تصاویر ادبی دانست و خاص ادبیات هـر ملتی است .