چکیده:
چکیده پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، فضا برای نقد تجدد مهیا گشت و افراد و گروههای زیادی انتقاد از آن را سرلوحة کار خویش قرار دادند. در این میان، «فرهنگستان علوم اسلامی قم» نیز یکی از نحلههایی بود که با شدت و توان و با رویکردی تمدنساز به اسلام، سعی نمود پایههای تمدن اسلامی را در مقابل تمدن غربی استوار سازد. بر این اساس، در تحقیق حاضر برآنیم که اندیشة سیاسی اصحاب «فرهنگستان علوم اسلامی قم» را بررسی نماییم. بدین منظور، روش جماعتگرایی مورد استفاده قرار میگیرد. برای رسیدن به مقصود، غیریتسازی جماعت فرهنگستان با تجدد و نقدهای فرهنگستان به فلسفة اسلامی از نظر خوانندگان خواهد گذشت. همچنین، مبانی فلسفی فرهنگستان (فلسفة شدن اسلامی) معرفی میگردد. در نهایت، تأثیر موارد فوق بر اندیشة سیاسی اصحاب فرهنگستان تبیین خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
حال باید دید که فرهنگستان علوم اسلامی ، به مثابـة یک جماعت ، در مقابل دیگر اندیشه ها چگونه از خود دفاع می نماید و آن ها را چگونه نقـد می کند؟ اگر بپذیریم که «سنت های فکری ـ سیاسی در پی گسترش عقلانیت درونـی خـود در جهت تسلط بر حوزة عمومی برمی آیند» (آل غفـور، ١٣٨٨: ٢)؛ در ایـن راسـتا، اعضـای فرهنگستان نیز مانند هر جماعت دیگری در جهت مسلط نمودن عقلانیـت خـود بـا دیگـر گروه ها و اندیشه ها غیریت سازی می کنند.
در بحث جایگاه حکومت در فلسفه ، نظر اعضای فرهنگستان این است که اگر ما فلسفه را به دید رایج و مصطلح بنگریم نمی توانیم از این زاویه ، «حکومت دینی » را قابـل تعریـف بدانیم و نمی توانیم بر این اساس ، ضرورتی را برای مبتنی بودن ضـوابط ادارة حکومـت بـر پایة تعبد به دین قائل شویم (میرباقری ، ١٣٧٥: ٤).
در این فرض ، ادیان در ارائة ساختار قدرت و ضوابط و روابط جریـان قـدرت ، دارای نظریة خاصی هستند و از طریق یک حاکمیت و دولـت خـاص ، سرپرسـتی تکامـل تاریخی بشر را به عهده دارند؛ لذا، حکومت دینی به معنای حق حاکمیت دیـن بـر تکامـل اجتماعی بشر (میرباقری ، ١٣٨٥: ١٥) و بستری برای جریان سرپرستی دین و ولایت اولیای الهی بر ابعاد عمومی جامعه است (همان : ٩).
٣ ویژگی های ولی فقیه و وظایف والی از نظر اصحاب فرهنگستان ، حکومت اجتماعی دینـی در عصـر غیبـت بایـد بـا حکومـت تاریخی معصوم (ع ) هماهنگ باشد و این هماهنگی با جریان یافتن قوانین در جامعـه واقـع می شود.