چکیده:
غزل نئوکلاسیک ـ که با ظهور شعر نو، در شعر کلاسیک ایران ایجاد شد ـ یکی از جریانهای شعری معاصر محسوب میشود که تا امروز همچنان پویا و مورد توجه است. هدف سرایندگان پیشگام آن، همگام ساختن قالب سنتی غزل با اقتضائات روز بود. این جریان شعری از امکاناتی که شعر نو به شعر فارسی، در سطوح بیان، زبان و عناصر ادبی افزوده، بهره برده و خود نیز ابعادی نوین در غزل ایجاد کرده است؛ از آن جمله میتوان به تلفیق ادبیات غنایی و حماسی در غزل نئوکلاسیک اشاره کرد که با بسیاری از تعاریف ارائه شده از انواع ادبی، مغایرت دارد و زمینهساز ایجاد جریان ادبی تازهای به نام غزل حماسی شده است. تلفیق ادبیات غنایی و حماسی در غزل نئوکلاسیک به دو شیوه «بهرهگیری از نمادها و بنمایههای حماسی» و «ماهیت حماسی غزل نئوکلاسیک»، حاصل میشود که در این پژوهش به تفصیل پیرامون آن سخن میرود.
Neo-classical sonnet، created out of Iran’s classic poetry، is one of the contemporary poetic movements which have always been dynamic. The purpose of its leading poets was to make the traditional form of sonnet attuned with modern requirements. This poetic movement has benefited the poetic possibilities of which free verse has provided for Persian poetry in terms of locution، language and literary elements and has created new aspects in classical sonnet; for instance we can refer to the combination of lyrical and epic literature through neo-classic sonnet which contradicts many definitions of literary types and has paved the way for creation of a new literary movement، namely epic sonnet. The combination of lyrical and epic literature in neo-classic sonnet would be reached in two ways; “utilization of epic symbols and motifs” and “epic nature of neo-classic sonnet”، which will be discussed in great details in the present research.
خلاصه ماشینی:
این جریان شعری از امکاناتی که شعر نـو بـه شـعر فارسی، در سطوح بیان ، زبان و عناصر ادبی افزوده ، بهره برده و خود نیز ابعادی نوین در غزل ایجاد کرده است ؛ از آن جمله میتوان به تلفیق ادبیات غنایی و حماسـی در غـزل نئوکلاسـیک اشـاره کـرد کـه بـا بسیاری از تعاریف ارائه شده از انواع ادبی، مغایرت دارد و زمینه ساز ایجاد جریان ادبی تازه ای به نام غـزل حماسی شده است .
در ایـن میـان بـه نمـادپردازی، بـه عنـوان مبحثـی بیـانی در غـزل نئوکلاسـیک ، یـا پرداختـه نشـده و یـا تنها اشاراتی شده است و آنچه در این زمینـه در دسـت اسـت ، تحلیـل هـای مسـتقیم و غیرمستقیم نمادپردازی در آثار نیمایی و سپید است که از آن جمله میتـوان بـدعت هـا و بدایع نیما یوشیج از مهـدی اخـوان ثالـث ، خانـه ام ابـری اسـت از تقـی پورنامـداریان ، مجموعه نقدهای منوچهر آتشی و عبدالعلی دستغیب بر پیشگامان شعر نو، جریـان هـای شعری معاصر فارسی از کودتا (١٣٣٢) تا انقـلاب (١٣٥٧) از علـی حسـین پـور چـافی را نام برد.
در واقـع غـزل نئوکلاسـیک حاصل تلاش شاعران کلاسیک سرایی است که با مشاهده روند پیدایی و شـکوفایی شـعر نو، در همگامی شعر کلاسیک با پسند زمانۀ خویش ، گام برداشتند و خود نیز به تـأثیر از شعر نو بر این روند، اذعان دارند: جسمم غزل است اما روحم همه «نیما»یی اسـت در آینــۀ تلفیــق ایــن چهــره تماشــایی اســت (بهمنی، ١٣٧٧: ١٥) این بیت را میتوان مانیفست غزل نئوکلاسیک دانست .