چکیده:
در این پژوهش آیاتی از جزء های بیست و نهم و سی ام قرآن مجید که درباره قیامت هستند، از منظر تحلیل گفتمان مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند. هدف پژوهش این بود که مشخص شود ساختارهای گفتمان مدار به کار رفته هنگام سخن گفتن از قیامت کدامند و این ساختارها چه مفاهیم و محتوایی را درباره قیامت به مخاطب منتقل می کنند.
ساختارهای گفتمان مدار به کار رفته در این آیات عبارت بودند از تعدی، وجهیت، کنش تعهدی و جملات پرسشی با کارکرد غیرمستقیم. از این ساختارها می توان به این نتایج دست یافت: قاطعیت خداوند هنگام سخن گفتن از روز قیامت، هشدار و سعی در بیداری غافلان، تاکید خداوند بر سهمگین و وحشتناک بودن روز قیامت برای اخطار و هشدار به انسان-ها، قطعی و حتمی بودن وقوع قیامت.
In this research some verses of the twenty ninth and thirtieth parts (juz‘) of the Holy Qur’ān، which concern the Resurrection، are analyzed and reviewed from the standpoint of discourse analysis. The objective in this research was to specify which discourse-centered structures are used when talking about the Resurrection and what concepts and contents these structures convey to the addressees concerning the Resurrection.
The discourse-centered structures used in these verses included aggression، popularity، commitment function، and interrogative statements with indirect application. The following can be concluded from these structures: God’s decisiveness when talking of the Judgment Day; warning the negligent and attempting to awaken them; God’s emphasis on the Judgment Day’s being tremendous and fearsome in terms of warning and bewaring the human beings; inevitability and indispensability of the occurrence of the Resurrection.
خلاصه ماشینی:
"این ساختارها چه مفاهیم و محتوایی را درباره قیامت به مخاطب منتقل میکنند؟ لازم به ذکر است که ساختارهای گفتمانمدار، «ساختارهایی هستند که بهکارگیری یا عدم بهکارگیری آنها و یا تغییر و تبدیل آنها به صورت دیگر در گفته یا متن باعث شود که از گفته برداشتهای متفاتی شود، مطلبی پوشیده و مبهم شود و یا صراحت بیشتری پیدا کند و یا بخشی از گفته را برجسته نماید و بخشی دیگر را در حاشیه قرار دهد.
زبان به کار میرود تا کارهایی را انجام داده و چیزهایی را بیان کند که نه تنها به بافت بلافصل گوینده ـ متن ـ مخاطب مربوط است، بلکه به بافتهای گستردهتر تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی که این کنش ارتباطی را محدود میکنند نیز مربوط میباشد.
نویسنده در این رابطه میخواهد بداند چگونه میتوان بازنمودی از آراء دیگران در راستای تحقق هدف گفتمان خود بهوجود آورد؟ (همان) پژوهشهای پیشین در این زمینه در این بخش پژوهشهای انجام شده در مورد تحلیل گفتمانی قرآن و متون مذهبی و همچنین قیامت به اختصار بررسی میشوند.
(وندایک، 206-200) تحلیلگران گفتمان و صاحبنظران دیگر در این حوزه، هرکدام بهنوبه خود مجموعهای از ساختارهای گفتمانمدار را برای انجام تحلیلها معرفی و ارائه کردهاند؛ از موضوعات یا کلانساختارهای معنایی گرفته، تا مؤلفههای نحوی مربوط به ساختار جملات و مؤلفههای انسجامی بهکار رفته در متون، تا کاربرد واژگان و صفات و نامگذاری یا ارجاع.
در مطالعه تعدی فعل، نکته اساسی این است که مجموعهای از انتخابها موجودند و هر متنی که تولید شده است، امکان این را داشته که بهصورت دیگری تولید شود؛ یعنی انتخاب بین اینکه چگونه شرکت کنندگان یک رویداد نمایش داده شوند و خود آن رویداد چگونه بازنمود شود که در فعل اصلی گروه منعکس میگردد."