چکیده:
اسلوب اشتغال از دیرباز (در متون جاهلی، قرآن کریم و حدیث) تاکنون مورد استفاده عرب زبانان بوده است و به عنوان یکی از مهمترین بحثهای اختلافی همراه با تأویل و تقدیرهای مفصل، در بین یک یا چند مکتب نحوی نظیر کوفی و بصری به شمار میرود که بررسی این اختلافات و بیان دیدگاههای مختلف با هدف سهولت تعلیم، حفظ ساختار زبان، فهم بهتر، پرهیز از استعمال قواعد غیرمستعمل و حذف آن از نحو عربی است. در این مقاله نویسندگان ضمن بررسی مهمترین کتب نحوی، به کاربرد این اسلوب، جایگاه و حالات متفاوت آن در دورههای مختلف و نقش مستقیم آن در بیان معنای دقیق و مفهوم مراد اشاره دارند. همچنین ضمن مقایسه اختلافات و آراء موجود در زمینه تعریف، وجوه اعرابی و گونههای متنوع این اسلوب از معنا تا بلاغت، مناسبترین و نزدیکترین حکم به قواعد اساسی زبان و ادبیات عرب استخراج و ارائه میگردد و در این میان استناد و استشهاد به آیات قرآن کریم و شناخت مواضع گسترده آن در باب اعجاز لغوی مورد پژوهش و واکاوی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
همچنین دیدگاه علمای علم بیان درباره اشتغال عبارت است از آنچه که بر اساس تقدیر عامل محذوف، افاده تأکید یا تخصیص میکند؛ این درحالی است که به زعم علمای علم بیان، اشتغال اسلوبی مشخص و دارای وظیفهای معین در بیان معنایی متفاوت از نقش مفعول به میباشد؛ همان طور که میان رفع و نصب در معنای عبارات (خالدا أکرمته) و (خالد أکرمته) تفاوت وجود دارد.
نصب به دلیل بیم التباس فعل با صفت بر اساس دیدگاه سیرافی در عبارت (انی زید کلمته) رفع اختیار میشود چون جمله در موضع خبر است پس چرا در آیه شریفه «إنا کل شیء خلقناه بقدر« (قمر:49) نصب اختیار شد؟ در جواب باید گفت در اینجا نصب دلالت بر معنایی دارد که در رفع نیست و تقدیر در آن بر نصب بوده (انا خلقنا کل شیء بقدر) و در نصب عمومیت واجب است درحالیکه در رفع عمومیت نیست، لذا جایز است که (خلقناه) نعت شیء و (بقدر) خبر برای کل باشد و در آن دلالت بر خلقت همه اشیاء نیست، بلکه فقط دلالت بر آنچه از آن اشیاء خلق شده به اندازهای مشخص است، مراد میباشد.
(سیوطی، 1327: ج1، ص113) و همچنین (ابن هشام، 2004: ص 43) اما صحیح این است که این بخش جزو ترجیحات نصب بر رفع نباشد، بلکه فقط به حسب مراد اصلی است لذا اگر خواستیم به متن استدلال و نقل قول کنیم که فعل صفت نیست، آن را وجوبا منصوب میکنیم آنچنان که در آیه «إنا کل شیء خلقناه بقدر» (قمر:49) و همانند آن در مثالهای دیگر برخی کتب نحوی از جمله «الکتاب» این آیه شریفه را جزء باب اشتغال ندانسته اند چراکه تقدیر بر اساس تسلط فعل بر ماقبلش تنها بر حسب معنی مراد است که در اینجا صحیح نیست.