چکیده:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه باورهای ضمنی هوش و معرفتشناسی با جهتگیری هدف پیشرفت دانشجویان و نقش میانجی باورهای معرفتشناسی در رابطه بین باورهای ضمنی هوش و جهتگیری هدف انجام گرفت. در همین راستا، 384 دانشجو از طریق نمونهگیری تصادفی طبقهای نسبتی از دانشکدههای فنی- مهندسی، علوم پایه و علوم انسانی انتخاب شدند. از پرسشنامههای باور ضمنی هوش دویک، باور معرفت شناختی بندیکس و همکاران و پرسشنامه جهتگیری هدف کریستوفر، به منظور جمعآوری اطلاعات استفاده شد. از روشهای آماری تحلیل رگرسیون گام به گام و تحلیل مسیر برای تجزیه و تحلیل اطلاعات بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد اثر مستقیم باور ضمنی افزایشی بودن هوش بر تبحرگرایی دانشجویان معنیدار (p=0/01) است، و باور ضمنی ثابت بودن هوش، هم اثر مستقیم معنیدار (p=0/01) و هم اثر غیرمستقیم معنیدار از طریق باور معرفتشناسی سریع بودن یادگیری بر تبحرگریزی دانشجویان دارد (p=0/01). نتایج دیگر پژوهش نشان داد اثر مستقیم باور ثابت بودن هوش بر تبحرگرایی معنی دار نیست؛ اما اثر غیرمستقیم آن از طریق باور معرفت شناسی منبع دانش معنی دار (p=0/01) است. سرانجام باور ضمنی ثابت بودن هوش و ساده بودن دانش اثر مستقیمی بر عملکرد گریزی دانشجویان دارد (p=0/01).
خلاصه ماشینی:
"باور ذاتی 11 که در آن هوش صفتی ثابت و غیر قابل - Barron, Evans, Baranik, Serpeu, and Buvinger - Pintrich, Schrauben - Chen, Zimmerman - Tang, Neber - Ja¨rvela¨, & Niemivirta - Tapola and Niemivirta - Chen & Pajares - Dweck & Leggett - Wang, Liu, Chye - Implicit Theories Of Intelligence -Entity Belief کنترل است، باور افزایشی 1 باوری است که هوش انعطاف پذیر و قابل کنترل است.
این -Incremental Belief - Biddle - Cury, Elliot, Fonseca & Moller - Epistemology - Trautwein, Lüdtke - Schommer-Aikins, Duell, & Hutter مدل، باورهای معرفت شناختی را متشکل از پنج بعد دانش ساده 1 (دانش به عنوان اجزایی بی ارتباط و مجزا از یکدیگر) دانش قطعی 2 (مطلق و تغییر ناپذیر بودن دانش)، توانایی یادگیری 3 (توان یادگیری ثابت از هنگام تولد)، منبع دانش 4 (دانش به عنوان میراث مراجع علمی) و یادگیری سریع 5 (کسب سریع دانش) میداند.
در تبیین نتایج به دست آمده بر اساس نظریه دویک (2002) میتوان گفت دانشجویانی که معتقدند هوش یک خصیصه ثابت، غیر قابل کنترل و مادرزادی است، چنین باوری در آنها موجب شده است تا آنها چارچوب معنایی متفاوتی بر کسب یادگیری و چگونگی دانستن داشته باشند؛ یعنی باور ذاتی بودن هوش موجب شده است تا آنها دانش علمی را مجموعهای از معلومات فراهم آمده از طرف متخصصان و کارشناسان بدانند که بدون چون - Paulsen, & Feldman - Kardash, and Scholes و چرا آن را باید بپذیرند و چنین باور معرفت شناسی نیز بر چگونگی نزدیک شدن آنها به تکالیف یادگیری، پاسخ دهی و تفسیر آنها اثر گذار باشد و موجب انتخاب اهداف سطحی در یادگیری شود."