چکیده:
ایزوتسو متأثر از مبانی معرفتشناختی ویتگنشتاین، بر آن شد تا با استفاده از معناشناسی به زبان قرآن و تحلیل معنایی مفاهیم اخلاقی- دینی بر اساس جهانبینی قرآن بپردازد. از نظر او، تفاوت معنایی واژگان، به سبب گوناگونی کاربرد آنها در حوزۀ معنایی است. اگرچه یک واژه از معنای اساسی و اولیۀ واحدی برخوردار است، با ورود به یک نظام خاص، مثلا جهانبینی قرآنی، عناصر تازۀ معناشناختی پیدا میکند. بر اساس روش معناشناسی ایزوتسو، هر واژهای در بافت و زمینهای خاص، مثلا قرآن، با اخذ ویژگیهای آن واژه و مشتقاتش و در نهایت ارائۀ انگارۀ معنایی، معنا مییابد. البته، مجموعۀ باورها، پیشفرضها و پیشفهمهای فرد بر انگارهای که به دست میدهد، تأثیر میگذارد. در این نوشتار، با اشاره به روش معناشناسی ایزوتسو در مفاهیم اخلاقی- دینی قرآن، به تحلیل مبانی معرفتشناختیای که وی متأثر از ویتگنشتاین بوده است، از جمله «دیدن به عنوان»، «اصل زمینۀ معنایی» و «نظریۀ کاربردی معنا»، میپردازیم.
Izutsu، affected byWittgenstein''s epistemological foundations، made an effort to deal with language of the Qur''an through semantics and to dothe semantic analysis of ethico-religiousconcepts on the basis of Qur''anic weltanschauung. As regards meaning، the difference of words is due to their use variety in the semantic field. Although a word has one basic and primary meaning، once introduced into a particular system like Qur''anic weltanschauung، acquires a lot of new semantic elements. According to Izutsu''s semantical method، each word in a certain context، say، the Qur''an، acquires its meaning with presenting all features of that word and its derivatives and finally semantic model. Surely، all beliefs، presuppositions and fore-knowledge of every person effect on the semantic model that they present. Elucidating Izutsu''s semantical method in the analysis of ethico-religiousconcepts in the Qur''an، the present article emphasizes the epistemological foundations that he is affected byWittgenstein، including «seeing as»، «context principle» and «use theory of meaning».
خلاصه ماشینی:
در اين نوشـتار، بـا اشـاره بـه روش معنـاشناسـي ايزوتـسو در مفـاهيم اخلاقي - ديني قرآن ، به تحليل مباني معرفت شناختي اي که وي متـأثر از ويتگنـشتاين بوده است ، از جمله «ديدن به عنوان »، «اصل زمينۀ معنايي » و «نظريـۀ کـاربردي معنـا»، مي پردازيم .
ويتگنشتاين بر اين باور است که نقش ذهن و زبان را در مواجهه با تصاوير نامشخص و ايهام آميز، مثل تصوير اردک – خرگوش ، نبايد ناديده گرفت و در مـشاهدٔە ايـن گونـه تصاوير، علاوه بر ديدن (حس )، پيش فـرض هـا، مفـاهيم ذهنـي و اندوختـه هـاي علمـي مشاهده گر و به طور کلي تفکر و انديشۀ او نيز نقش دارد.
ويتگنشتاين با تأکيد بر اين آموزه که هر جامعه مظهر يک نحؤە زندگي خاص اسـت و بر مبناي قواعد خاص خود که بر بازي هاي زباني رايج در آن حاکم است و هويت افراد عضو آن جامعه و ذهنيت آنان را شکل مي دهد، نتيجه مي گيـرد کـه «شـناخت » عبـارت است از تصاويري که در قالب مفاهيم و کلمات مورد استفاده در جامعـه (نحـؤە زنـدگي خاص ) به افراد عرضه مي شود و «واقعيت » روايتي است که هر زبان رايـج در يـک نحـؤە زندگي براي اعضاي خود بازگو مي کند.
London and New York: Routledge & Kegan Paul.
in Hans-Johann Glock, Wittgenstein: A Critical Reader, Oxford: Blackwell.