چکیده:
دربارۀ جزئیات سوانح عمر خاقانی و روابط او با دربارها و حاکمان روزگارش، تحقیقات کاملی صورت نگرفته و سیمای برخی از ممدوحان او در هالهای از ابهام قرار دارد. بیشک بدون شناخت بایستۀ موقعیت زمانی و اشارات تاریخی سرودههای این شاعر بزرگ قرن ششم و شناخت هویت ممدوحان وی، نمیتوان درک دقیقی از بسیاری از ابیات و سرودههای او داشت و حتی به تصحیح علمی و دقیق سرودههایش نائل آمد. یکی از قصاید مشهور خاقانی، سرودهای است با ردیف «نماید» که آن را میتوان اختصارا «قصیدۀ نماید» یا «شاهد جان» نامید. درمورد اینکه ممدوح این قصیده کیست و نیز تعداد ممدوحان آن، اختلاف نظر جدی در میان دستنوشتههای دیوان و صاحبنظران وجود دارد. نویسنده در مقالۀ خود کوشیده است از رهگذر اسناد تاریخی موجود و با توجه به نقد و تحلیل دیدگاههای خاقانیشناسان روزگار، این ابهام تاریخی را برطرف سازد. ضمنا با بررسی نسخههای مختلف دیوان خاقانی که مورد نظر مرحوم سجادی در تصحیح این دیوان بوده و چند نسخۀ دیگر، ثابت کرده که این ابهام و اختلاف نظرهای پدیدآمده پیرامون ممدوح این قصیده، ناشی از اشکالی اساسی در نسخۀ بریتیش میوزیوم ـ نسخۀ اساس چاپ سجادی ـ از دیوان خاقانی است.
خلاصه ماشینی:
از میان نسخه های خطی که مورد توجه مرحوم سجادی قرار نگرفته ، نسخـه آستان قدس (به شمارـه ٤٦٤٤) به تاریخ تحریر ٨٤٧ ق ، ممدوح را «السلطان سیف الدولـه والدین » معرفی کرده و نسخـه دیگر همان کتابخانه (به شـمارـه ٨٣٦٨) بـه تـاریخ ٨٩٨ ق ، از ممـدوح بـا عنـوان اجمالی «سیف الدین غفر له » یاد کرده ، اما نسخـه ١٧٨٢/٣٠٦٠ کتابخانـه ملـی (میکـروفیلم شمارـه ١٩٦٦ دانشگاه تهران ) ممدوح را «خاقان اعظم جـلال الـدین اخسـتان بـن منـوچهر» دانسته است .
غفار کندلی هریسچی کـه از محققـان جمهـوری آذربایجـان اسـت ، در کتـاب خاقـانی شروانی؛ حیات ، زمان و محیط او، این قصیده را به شیوـه مصححان دیوان های چاپی خاقانی، دارای دو ممدوح دانسته ، با این تفاوت که ممدوح اول قصیده را اتابک ایلدگز (متوفی ٥٧١ ق ) و ممدوح دوم را اخستان شروان شاه معرفی کرده است .
بر اساس آنچه گذشت ، دو احتمال در بدو امر به نظر می رسد: الف ) خاقانی دو قصیده در وزن و ردیف و قافیـه یکسان برای دو ممدوح سروده است ؛ یکی اخستان و دیگری سیف الدین نامی که بعدا دربارـه هویت او سخن خواهیم گفت ، اما راویان و گردآورندگان و کاتبان دیوان ، این دو قصیده را با یکـدیگر درآمیختـه انـد و بـه صـورت قصیدـه دومطلعی موجود بازسازی کرده و روایت سومی را پدید آورده اند.