چکیده:
در تاریخ معاصر ایران دو نوع شیوه مبارزاتی سیاسی ـ پارلمـانی و مسـلحانه مرسوم بوده است ، اما هر دو شیوه بنابه دلایلی ناکام مانده و تـوفیقی در پـی نداشته است . در دهه ۱۳۵۰ امام خمینی با ابـداع یـک شـیوه مبـارزاتی جدید، توانست به عمر نظام سـخت افـزاری طـاغوت پایـان دهـد. بنـابراین ، پژوهش حاضر تلاش دارد به بررسـی شـیوه مبـارزاتی امـام خمینـی در مقابله با رژیم طاغوتی پهلوی در قالب قدرت نرم با بهره گیری از آمـوزه هـای دینی بپردازد. در همین ارتباط ، ابتدا به مولفه های فرهنگی ـ مـذهبی مولـد قدرت نرم پرداخته می شود و در ادامه ضمن بررسی اقدامات امـام در جهـت بازتولید قدرت نرم با بهره گیـری از الگوهـای دینـی ـ اعتقـادی ، در قسـمت پایانی به استراتژی های مبارزاتی امام خمینی + در مبارزه بـا رژیـم پهلـوی پرداخته خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
بحث کلامـی درباره ولایت فقیه این است که آیا خداوند که می داند اولیای معصـومش زمـان محـدودی حضـور و ظهور دارند و خاتم اولیایش مدت زیادی غیبت می کند، برای زمان غیبت ، دستور خاصی صادر کـرده یا امت را به حال خود رها نموده است ؟ همچنین اگر دستوری در این زمینه وجود دارد، آیا آن دستور، متضمن نصب فقیه جامع شرایط رهبری و لزوم مراجعه مردم به چنین رهبر منصوبی می باشد یا نـه ؟ موضوع چنین مسئله ای ، فعل الله است و لذا اثبات ولایت فقیه و برهانی کـه بـر آن اقامـه مـی شـود، مربوط به علم کلام خواهد بود.
بنابراین اصل ولایت فقیه ، مسئله ای کلامی است ولی همین بحث ولایت فقیه در علم فقـه نیـز مورد طرح و تبیین قرار می گیرد تا لوازم آن حکم کلامی ، در بایدها و نبایدهای فقهی نیز روشن شود؛ زیرا بایدها بر هست ها مبتنی اند و بین این دو ملازمه وجود دارد؛ به نحوی که می توان از یک مسـئله کلامی اثبات شده به لوازم فقهی آن رسید؛ چـه ، اگـر در فقـه نیـز مسـئله ای ثابـت شـود، لازمـه آن ۳۳ پی بردن به یک مسئله کلامی خواهد بود: یعنی اگر ما در فقه ثابت کردیم که بر مردم واجب است از فقیه جامع الشرایط پیروی کنند یا اینکه بر فقیه جامع الشرایط تصدی در شـئون اجتمـاعی امـور عامـه مسلمین واجب است ، در این دو صورت کشف می شود کـه خداونـد در عصـر غیبـت ، فقیـه را بـرای ولایت و رهبری جامعه اسلامی تعیین کرده است ؛ زیرا تا خداوند دستور نداده باشد، فقیه وظیفـه پیـدا نمی کند و نیز مکلف به اطاعت نمی شوند.