چکیده:
آقا علی حکیم در رسالهای که در ضمن حاشیه بر اسفار در اثبات خدا نگاشته است برهان صدیقینی در اثبات خدا تقریر کرد که آن را در عالم اسلام و میان اصحاب حکمت متعالیه، برهانی ابتکاری و منحصر به فرد خواند. وی با لحاظ اعتبارات چهارگانه از حقیقت وجود به تقریر برهان صدیقین پرداخت. نزد وی، اگر حقیقت وجود 1. من حیث هی هی؛ 2. بشرط اطلاق؛ 3. بشرط تجرد؛ 4. صرفالوجود اعتبار کنیم، میتوانیم به اثبات خدا برسیم زیرا حقیقت وجود را با هر گونه از این نوع چهار اعتبار که لحاظ کنیم مبدئی برای آن نمیتوان اعتبار و لحاظ کرد چراکه مستلزم دور و تسلسل است و وجودی که مبدا نداشته باشد فقط خداست. ما در ضمن تقریر برهان وی، به این مسئله پرداختیم که برهان وی با کدامیک از این اعتبارت از حقیقت وجود تمام و با کدام یک ناتمام است.
خلاصه ماشینی:
صرفالوجود اعتبار کنیم، میتوانیم به اثبات خدا برسیم زیرا حقیقت وجود را با هر گونه از این نوع چهار اعتبار که لحاظ کنیم مبدئی برای آن نمیتوان اعتبار و لحاظ کرد چراکه مستلزم دور و تسلسل است و وجودی که مبدأ نداشته باشد فقط خداست.
خود وی نام خاصی برای این برهان نگذاشت ولی بعدها کانت نام این برهان را «برهان وجودی» (ontological argument) نهاد؛ مفاد این برهان آن است که ما بتوانیم از خود مفهوم یا تعریف خدا به خود خدا برسیم و به مقدمات دیگر نیاز نداشته نباشیم بلکه صرف تعریفی که از خدا ارائه میکنیم کافی باشد که نتیجه بگیریم چنین موجودی در خارج وجود دارد.
اما اگر مراد آقا علی حکیم از بشرط تجرد، صورت اول یعنی بشرط لا باشد، چنانکه همین معنا به ذهن متبادر میشود و از این گذشته به طور مستقل به صورت دوم اشاره میکند، بدین صورت که حقیقت وجود بشرط لا از هر گونه قیدی میتواند ما را به اثبات خدا برساند و به عبارت دیگر حقیقت بشرط لا از وجود همان حقیقت واجبتعالی است.
از این جهت نمیتوان خدا را از طریق حقیقت وجود به اعتبار بشرط اطلاق اثبات کرد زیرا مابازای آن یک موجود محدود به قید اطلاق است در حالی که واجبتعالی از هر گونه حدی مطلق و رهاست حتی از قید اطلاق.
4. 2 تقریر برهان با اعتبار لابشرط مقسمی از حقیقت وجود به نظر نویسندگان این مقاله، فقط با اعتبار حقیقت لابشرط مقسمی از وجود یا همان صرفالوجود میتوان برهانی برای اثبات واجبتعالی ارائه کرد.