چکیده:
داستان مشهور ارینب را اگرچه اصلی درست نیست، اما نویسندگان و بخصوص ادیبان دوره های مختلف در آثار خود روایت کرده اند. در این مقاله روایت این داستان، دوره به دوره دنبال و آشکار شده که افسانه ارینب همانند دیگر افسانه ها از این سده تا آن سده و از این کتاب تا آن کتاب تغییر کرده و شاخ و برگ هایی تازه یافته است. آنچه عرضه خواهد شد، تحول داستان ارینب است؛ از روایت چند صفحه ای الامامه و السیاسه تا تبدیل آن به دفترهای مستقل داستان و دیوان های مفصل شعر و نقش مهم و برجسته ادیبان و شاعران در این زمینه.
Although the renowned story of Oraynib is not properly grounded in reality، the writers، and especially the literati of various eras، have narrated it in their works. In this article، the tradition of this story is followed up in one era after another and it is disclosed that the legend of Oraynib، just like other legends، has changed from one century to another and from one book to another، being embellished and exaggerated over and over. What will be presented here is the development of the story of Oraynib; from the couple-of-page tradition of Al-Imama wa al-Siyasa to its transformation into independent volumes of detailed prose and poetry and the significant role of the literati and poets in this respect.
خلاصه ماشینی:
نويسـنده ايـن سـطور در مقاله اي مستقل به اين موضوع پرداخته و آشکار کرده است که داستان و حتي شخصيت ارينب واقعي نيست و ظاهرا آنچه موجب اين داستان پردازي شده، ماجراي ساده ازدواج امـام حسـن بن علي (ع) با هند دختر سهيل بن عمرو و همسر سابق عبدالله بن عامر بوده است که به دليـل خلط ميان اسامي حسن و حسين و وجود منازعات و دشـمنيهـاي طـولاني ميـان دو خانـدان هاشم و عبدشمس به افسانه ارينب تبديل شده است .
(همو، تسبيح کـربلا، برگـه (273 نديم داستان ارينب را بر اساس کتاب ثمرات الاوراق ابـن حجّـه حمـوي و تحـت عنـوان «حکايت ابن سلام معجزه امام حسين » در ٥٢٠ بيت بـه نظـم درآورد و بخشـي مهـم از کتـاب خود را به آن اختصاص داد.
ظاهرا به همين دليل است که نديم همه جا به روايت ابـن حجّه وفادار نمانده و برخلاف او، عبدالله بن سلام ، شوهر ارينب را والي مدينـه –نـه عـراق - معرفي کرده است : چون که در زمره اعاظم بود / آن زمان در مدينه حاکم بود (همو، تسبيح کربلا، برگه ٢٧٥) او همچنين پاي عمرو بن عاص (د٤٣ق ) را که حداقل پانزده سال پيش از اين مرده بود، به اين داستان باز کرده که معاويه او را احضار کرد و درباره ماجراي عشق يزيد به ارينب و چـاره اين کار با او به مشورت پرداخت : چند کس از خواص را طلبيد / آصفش عمروعاص را طلبيد (همو، برگه ٢٨٢) عمرو عاص در ديگر جاهاي داستان نيز نقش دارد و هموست که به معاويه پيشـنهاد مـي- دهد ابودرداء را براي خواستگاري ارينب به مدينه بفرستد (همو، برگه ٢٨٨).