چکیده:
چالش میگردد. بر این اساس نفسالأمر نمیتواند امری اعتباری یا صرفا ثبوتی لحاظ شود، بلکه به معنای واقعیت و حقیقت مستقل هر یک از امور تصوری و قضایای تصدیقی بوده است که از هرگونه قید و شرطی، حتی شرط اطلاق (وجود یا عدم) نیز عاری شده است.فرضیۀ چندجهانی در سالهای اخیر در فیزیک نظری بسیار مورد توجه قرار گرفته است. یکی از علل این امر، ظهور طبیعی جهانهای متعدد در حوزههای مهمی از فیزیک است. این حوزهها، شامل مدل تورم آشوبناک در کیهانشناسی، نظریۀ ریسمان و گرانش کوانتومی مبتنی بر معادلۀ ویلر- دوویت در حوزۀ گرانش کوانتومی است. در این مقاله تلاش شده است تعریف روشنی از مفهوم جهان و چندجهانی ارائه گردد. همچنین استدلال یکی از مدافعان مهم این نظریه تقریبا بهتفصیل بررسی میگردد. پس از آن، روشی برای امکان پذیرش چندجهانی در فیزیک نظری ارائه میگردد.
خلاصه ماشینی:
"نقد و بررسی: تفسیر علامه طباطبایی از نفسالأمر مشمول انتقادهای ذیل قرار میگیرد: الف) در این تفسیر گرچه علامه کوشیده است حق قضایای عدمی را رعایت کند و با یک نظر بیطرفانه به داوری این قضایا بپردازد، اما با اعتباریپنداشتن مفاهیم ثانوی، دچار تناقضگویی میشود؛ زیرا از یکطرف قضایای عدمی را فاقد هرگونه شیئیتی میداند: «چیزی [مانند عدم و نیستی] که هیچ مطابقی در خارج و یا در ذهن ندارند، هیچگونه نفسیتی نیز ندارند تا او و احکامش با آن مطابقت کند» (طباطبایی، 1383، ص73).
با توجه به این موارد، باید مفهوم نفسالأمر را به معنای واقعیت و حقیقت مستقل امور تصوری و قضایای تصدیقی تفسیر نمود که در چارچوب تئوری مطابقت، به حفظ موازنۀ هستیشناختی و معرفتشناختی این تئوری میپردازد؛ در اهمیت نفسالأمر و تأکید بر کارکرد خاص آن- به عنوان محکی تصورات و مطابق صدق قضایا- همین کافی است که به نقش این مفهوم در تحلیل صدق انواع قضایا، مشکل قضایای عدمی، وجود ذهنی صور کاذب، تفسیر علم خدا، تبیین مشکلات ذهنی و توجیه علم به قضایای گذشته و آینده، نظری بیفکینم و نشان دهیم که چگونه فلسفۀ اسلامی در سیر معرفتشناحتی خود بهراحتی توانسته است بر بسیاری از مشکلاتی که در معرفتشناسی غربی لاینحل به نظر میرسید، چیره شود."