خلاصه ماشینی:
البته ایشان ناچار شدهاند که در نهایت به متن اینجانب پاسخ دهند،اما گاهی با برخوردی ابزاری،غیرحرفهای بودن را دلیل سستی متن آوردهاند،و پرسیدنی است که با وجود انبوه دکترای ادبیات و استاد دانشگاه و ناقدان حرفهای،به گفته دکتر رواقی«چگونه و چرا با این همه پژوهشی که درباره شعر حافظ شده است هنوز نتوانستهایم به رمز و رازهای شعر او دسترسی پیدا کنیم.
اما اینکه نوشتهاند«موضع تأویلی دکتر سروش برخاسته از یک ذهن فلسفی است و موضع تأولی دکتر پورنامداریان منتج از یک ذهنیت ادبی-عرفانی»،در واقع گریز از و دور بخث اصلی است چرا که هر دو تأویلی به جهانبینی و معنای شعر حافظ ختم میشود وگرنه درباره صورت و زبان شعر بحثی در میان نبوده؛و افزون بر این، دکتر زرقانی در آرای نقل شده از دکتر فرشیدورد و علی رواقی میتوانند پاسخ مربوط را بیابند.
اینکه ناقد محترم نقد و روش رویکرد به شعر حافظ را در مقاله ندیده،شاید از این روست که این معیار شناخت فکر حافظ در کتابهای مرجع ایشان نیامده و لذا از نظر عدم انطباق با محفوظات،آن را تأویل ذهن فلسفی سروش میداند که نافی موضع تأویلی ادبی-عرفانی پورنامداریان نیست.
راستی اگر دکتر زرقانی ورود غیرحرفهای و غیر ادیبان را به حوزه ادبیات،خوش نمیداند چگونه است که از مطالب سروش-که دکترای فلسفه علوم دارد-به عنوان مأخذ تدریس ادبیات بهره میگیرند و نیز آیا کتابهای دکتر غنی درباره تاریخ عصر حافظ و تاریخ تصوف را به عنوان مرجعی مهم میپذیرند یا نه؟ زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود هم مستی شبانه و راز و نیاز من ناقد محترم در بخش دوم نوشتهشان پارهای اشکالات مقاله اینجانب را پاسخ گفتهاند.