چکیده:
خاستگاه کلامی در بحث اعجاز بلاغی قرآن موجب شده توجه زیادی به جنبههای کلامی قرآن شود و کمتر به موضوع بلاغت از منظر ادبی و بلاغی محض نگریسته شود؛ با این حال تلاشهای بسیاری در تبیین بلاغت قرآن صورت گرفته است.در حوزۀ بلاغت قرآن پرسش اساسی این است که آیا پذیرفتن زبان مجازی واستعاری قرآن، به ساحت مقدس کلام الهی خدشه ایجاد نمی کند؟ و اگر زبان مجازی و استعاری قرآن را باور کردیم، بدون این که قداست کلام خداوند با کذب و غیر واقعیت آمیخته شود، آیا هر نوع آرایۀ ادبی را می توان درآیات جستجو کرد؟ از میان مباحث بلاغی مطرح در علم معانی و بیان و بدیع، مبحث مبالغه و به تبع آن اغراق و غلو، جزء پرمناقشه ترین موضوعات است و از آن جا که کمتر کسی به خود اجازه ورود به این بحث را داده است، در این پژوهش سعی می شود پس از بررسی آراء برخی علمای بلاغت در موضوع مذکور و پاسخ به پرسش های فوق، آیاتی را که موارد مبالغه و اغراق و غلو در آن ها وجود دارد، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. نتیجه حاصل این که مبالغه ای که در الفاظ و تصویر های قرآن آمده، در خدمت گزاره های صادقانه قرار گرفته و بار ادبی و هنری بیشتری به کلام بخشیده است و می توان آن را در قالب هایی از جمله تقصی، آوردن صفات پیاپی، استفاده از افعال مقاربه، حروف تشبیه و تشکیک، آوردن امر ممکن در صورت امر ممتنع، حذف جواب شرط و ... نشان داد.
خلاصه ماشینی:
"در برخی آیات قرآن نشان داد و انواع آن را در دسته بندی هایی مشخص نمود: 4-1: تقصی چنان که ذکر شد ابن رشیق بهترین نوع مبالغه را تقصی می داند که عبارت است از آن که شاعر تا نهایت ممکن چیزی را وصف کند و برای آن آیه 10 سوره رعد را مثال می آورد: «سواء منکم من أسر القول و من جهر به و من هو مستخف باللیل و من هو سارب بالنهار» (رعد/10) و در مورد آن چنین توضیح می دهد: «آن را که پنهانی سخن می گوید همانند کسی قرار داده که آشکارا سخن می گوید و آن را که در ظلمت شب است با آن که در روشنی روز است، یکسان فرض کرده است و هر یک از این دو در کامل ترین وصف و شدیدترین مبالغه عنوان شده است.
» (قیروانی،1988: ج1/ 652) نظر ابو هلال عسکری در باب مبالغه نیز بر این است که معنی به منتها درجه و اقصی مرتبه خود برسد و در عبارت از کوچک ترین منزلت و نزدیک ترین مرتبه آن کوتاهی نگردد؛ او به عنوان مثال آیه زیر را آورده: «یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و تری الناس سکاری و ما هم بسکاری» (حج/2) و درباره آن چنین توضیح می دهد: «اگر خداوند فرموده بود « تذهل کل امرأه عن ولدها» بیانی نیکو و بلاغتی کامل بود و این که «مرضعه» فرمود، مخصوصا برای مبالغه بوده است زیرا مرضعه بر فرزند خود از دیگران مهربان تر است و می داند که فرزند به او احتیاج دارد و شدت علاقه اش به فرزندش بیش از دیگران است زیرا فرزند همواره در نزد مادر و مادر در کنار اوست و شب و روز از او جدا نمی شود."