خلاصه ماشینی:
) آنچه زیر عنوان«اینجا نوشته است:آستارا»،گرد آمده،نقد و نظرهایی است به قلم دو منتقد جوان آستارایی دربارهء چند مجموعهء شعر از شاعران آستارا(البته در یکی از نقدها یکی از این دو منتقد و کتابش به موضوع نقد آن دیگری تبدیل شده است).
تا آنجایی که اطلاع دارم،80 شعر چاپ شده در مجموعهء بفرمایید بنشینید صندلی عزیز به ترتیب زمان سرایش چاپ شده است،شاعر کوشیده تا صادقانه با مخاطب- اش رفتار کند،و اگر گاه دیده میشود که دو شعر پشت سر هم کمی به هم شباهت دارند،دلیلاش همین ترتیب تاریخ سرایش میتواند باشد.
در مجموعهء بفرمایید بنشینید صندلی عزیز گاه سطرهایی پیدا میشود که واقعا نشان میدهد شاعر از تجربه بالای خود استفاده کرده است.
یعنی اگر شاعر چند سال دیگر میماند با نوعی سردرگمی و تنوع مواجه میشد و شاید از چاپ مجموعهء حاضر کتابی یک دست و منسجم است و شعرها در تپه ماهور تنوع و زبان راه نمیروند.
سرتاسر این شعر نوستالژیک است و برای کسی که مدتی از زادگاهش دور باشد یا خود شاعر که الان ساکن آستارا نیست؛پررنگ است:«آستارا/همان که کاشته شدم/بزرگ شدم/درو شدم/حالا که دور...
«میزند و است» میتواند درست باشد یا اگر میخواهد شعرش در گذشته اتفاق بیفتد میتواند از«میزد و بود»استفاده کند و بنویسد: «ماهی تنگ/برای سطل آشغال لک میزد/شاید عاشق گربههای ولگرد بود» آنچه مسلم و مهم است این است که شهرام پوررستم به معنای کلمه شاعر است و همان طور که خود میگوید ادعای چندانی ندارد و از همین روست که دائم میگوید:«من دارم یاد میگیرم».
ایماژهای طبیعی گاه به چنان معجزهای مبدل میشود که شعر حالتی فرا زمینی و معلق مییابد:«در بع بع برهای/این چوپانی من است که گل میکند»(ص 25).