چکیده:
دو مفهوم «نفاق» و «انفاق»، در ماده اصلی اشتراک دارند و این خود نشان دهنده ارتباط معنایی آنها می باشد. توجه به آیات قرآن نیز بیانگر این ارتباط است. این پژوهش می کوشد از رهگذر بررسی تطبیقی این دو مفهوم، به تبیین این ارتباط بپردازد.
پژوهش حاضر با روش کتابخانه ای و توصیف و تحلیل داده های حاصل از آن سامان یافته و به این نتیجه رسیده است که این دو مفهوم با یکدیگر ارتباط تقابلی دارند؛ بدین صورت که نفاق مانع انفاق می شود و انفاق هم می تواند در ریشه کن کردن صفت نفاق موثر باشد؛ چراکه صفاتی مانند بخل و دنیاطلبی در منافق، سبب می شود وی وابسته به دنیا شده، دل کندن از مال دنیا برایش سخت شود و از انفاق صرف نظر کند. از طرف دیگر، انفاق موجب کم رنگ شدن حب دنیا و در نتیجه نابودی تدریجی نفاق فرد می شود؛ چراکه ویژگی اصلی منافق وابستگی اش به دنیاست و انفاق با تخریب این وابستگی، می تواند مانع نفاق بشود.
The two concepts of nifāq (alms-giving) and infāq (hypocrisy) are common in their roots، which in themselves show their semantic relation. This relation is also true concerning the verses of the Qur’ān. The writer attempts to explain this relation through a comparative study of these two concepts.
With a library-descriptive method and analysis of the data obtained this way، the present research has concluded that these two concepts have contradictory relation to one another; that is to say، hypocrisy prevents alms-giving and the latter can be effective in uprooting the former، as well. That is because such attributes as miserliness and seeking worldly gains in the hypocrite cause him to become attached to the world، make it hard for him to break away from the worldly possessions، and abstain from alms-giving. On the other hand، alms-giving would cause love of this world to diminish and result in the gradual destruction of hypocrisy in the person، since the hypocrite’s main characteristic is his attachment to the world and by destruction of this attachment، alms-giving can prevent hypocrisy.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر با روش کتابخانهای و توصیف و تحلیل دادههای حاصل از آن سامان یافته و به این نتیجه رسیده است که این دو مفهوم با یکدیگر ارتباط تقابلی دارند؛ بدین صورت که نفاق مانع انفاق میشود و انفاق هم میتواند در ریشه کن کردن صفت نفاق مؤثر باشد؛ چراکه صفاتی مانند بخل و دنیاطلبی در منافق، سبب میشود وی وابسته به دنیا شده، دل کندن از مال دنیا برایش سخت شود و از انفاق صرف نظر کند.
2. جهل؛ عامل نفاق، مانع انفاق یکی از عوامل نفاق منافقان، ناآگاهی و جهل آنهاست، که در این آیه به آن اشاره شده است:(الأعراب أشد کفرا و نفاقا وأجدر ألا یعلموا حدود ما أنزل الله علی رسوله والله علیم حکیم( (توبه/ 97)؛ «بادیهنشینان عرب در کفر و نفاق [از دیگران] سختتر و به اینکه حدود آنچه را که خدا بر فرستادهاش نازل کرده ندانند، سزاوارترند و خدا دانای حکیم است.
آن گاه این معنا را چنین تعلیل میکند که این اموال و اولاد_ که قهرا انسان را به خود مشغول میکند_ نعمتی نیست که مایه سعادت آنان گردد، بلکه نقمتی است که ایشان را به شقاوت میکشاند؛ چون خداوندی که این نعمتها را به آنها داده، مقصودش بنگرید به: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 28۴؛ نیز توبه/ ۶9.
بدینسان میتوان گفت این آیه در وصف منافقان میباشد و در واقع نفاق آنها مانع انفاقشان شده و چنین تصوری در آنها به وجود آورده است که انفاق در راه خداوند، خسارتی برایشان خواهد داشت.