چکیده:
Despite the denial of secular approach، religion has always played important role in the occurrence of socio-political events. Rational model and positive epistemology denies the influence of normative elements in the international interaction. Post-structural and in particular reflective approaches find rational model with its emphasis on normative elements had received significant attentions in the study of the role of religion in international structure system. Despite of some shortcomings such as relativism، constructivist approach with its emphasize on constructed idea، identity، interest، agent behavior and agent-structure and mutual coexistence is chosen in this paper for explaining the role of religion in International System Structure.
خلاصه ماشینی:
سوال اصلی که این تحقیق درپی پاسخگویی به آن میباشد این اسـت کـه از منظر رویکرد سازه انگارانه نقش آفرینی دین درساختار نظام بین الملل چگونه است ، آیـا از دیـد این رویکرد اصولا دین دارای توانـایی تاثیرگـذاری برسـاختارهای کلـی نظـام بین الملـل بـوده و درصورت مثبت بودن پاسخ ، این تاثیرگذاری به چه نحو و میزانی است ؟ ضرورت پرداخت به موضوع مورد تحقیق ، تاکید برنقش و جایگاهی اسـت کـه دیـن در ادوار مختلف تاریخی درشکل دهی به ساختارهای نظام بین الملل ایفا نموده اسـت ، امـا متاسـفانه بـه جهت غلبه رویکردهای مادیگرای غالب بر مطالعات روابط بین الملل مـدرن غربـی، ایـن نقـش و جایگاه مورد اغفال و مسامحه قرار گرفته و این انکار، باعث ایجـاد خـلاء مطالعـاتی و تحقیقـاتی پیرامون موضوعاتی از این دست گردیده و میطلبد تا علاوه بر تلاش های موجود که درسـال های اخیر خوشبختانه در برخی محافل دانشگاهی غربی و همچنـین داخلـی انجـام گرفتـه ، توجـه و تمرکز بیشتری برآن معطوف گردد.
بر این اساس اگرچه رویکرد انتقادانه بـه نظـم موجـود وتـلاش بـرای اصلاح آن ، و تاکید بر لحاظ عناصر هنجاری، فرهنگی، همچنین قائل بودن بـه معرفـت شناسـی تاویلی، هرمنوتیکی و انتقادی، ازجمله ظرفیت هایی است کـه امکـان ورود رویکـرد انتقـادی بـه مباحث دینی در روابط بین الملل را فراهم میآورد اما برخی محدودیت های تئوریـک مسـتتر در آن از جمله نسبیگرایی مانع از کارآمدی آن میگردید؛ به عنوان نمونه عناصر معنایی و هنجاری مورد نظر در رویکرد انتقادی برخلاف هنجارهای دینـی، امـوری از پـیش تعیـین شـده و دارای مبانی ثابت نبوده ، بلکه عناصری بین الاذهانی بامبنای اجماع و پذیرش همگانی است ، به عبارت دیگر حقایق دارای مبنایی ثابت نبوده و چیزی حقیقت است که بـا اجمـاع مـورد پـذیرش قـرار گرفته است .